قصاید – امیر معزی نیشابوری
چیست آن آبی که رخ را گونهٔ آذر دهد
چیست آن آبی که رخ را گونهٔ آذر دهد تلخی او عیش را شیرینی شکّر دهد تلخ دیدستی که شیرینی فزاید عیش را آب دیدستی…
خسروا می خور که خرم جشن افریدون رسید
خسروا می خور که خرم جشن افریدون رسید باغ پیروزی شکفت و صبح بهروزی دمید در چنین صد جشن فرخ شادباش و شاه باش کایزد…
دوش با سیمین صنوبر در نهان سر داشتم
دوش با سیمین صنوبر در نهان سر داشتم ای خوش آن عیشی که با سیمین صنوبر داشتم در برمن بود تا روز آن نگار نوش…
روزی همی گذشتم جُزوی غزل به کف
روزی همی گذشتم جُزوی غزل به کف دیدم یکی غزالِ خرامان میان صف با همرهان خویش به نخّاس خانه رفت نخاس باز کرد یکایک در…
زین مبارکتر به عمر اندر نباشد روزگار
زین مبارکتر به عمر اندر نباشد روزگار زین همایونتر به سال اندر نباشد شهریار ملک و دولت را کنون تاریخ نو باید گزید زین همایون…
شاه سنجر چون ز میدان جانب ایوان رسید
شاه سنجر چون ز میدان جانب ایوان رسید از زمین بانگ بشارت تا بر کیوان رسید تا به کیوان گر بشارتها رسد نبود عجب زانکه…
شمسِ ملوکِ عالم، شهزادهٔ مظفر
شمسِ ملوکِ عالم، شهزادهٔ مظفر میر ستوده خصلت، شاه گزیده اختر یک روز در صبوحی بنشست خرم و شاد آزادهوار و زیبا فرزانهوار و درخَور…
عید اَضْحیٰ رسم و آیین خلیل آزرست
عید اَضْحیٰ رسم و آیین خلیل آزرست عیدفطر اندر شریعت سنت پیغمبرست هر دو عید ملت است و زینت است اسلام را عید دولت طلعت…
قمر شد با سر زلفش مقامر
قمر شد با سر زلفش مقامر دل من برده شد کاری است نادر دلم باید جهاز اندر میانه چو زلفش با قمر باشد مقامر مجاهز…
گوهر سلجوق کز نور بخارا در رسید
گوهر سلجوق کز نور بخارا در رسید هم به مشرق هم به مغرب نور از آنگوهر رسید ابتدا از طغرل و جغری در آمد کار…
مستی و عاشقی و جوانی و نوبهار
مستی و عاشقی و جوانی و نوبهار آن را خوش است کز بر او دور نیست یار مسکین کسی که عاشق و مست و جوان…
نه بود و نه هست و نه باشد دگر
نه بود و نه هست و نه باشد دگر چو سلطان ملکشاه پیروزگر شهنشاه آفاق و صدر ملوک خداوند گیتی و شاه بشر شهیکش خدای…
هست شکر بار یاقوت تو ای عیار یار
هست شکر بار یاقوت تو ای عیار یار نیستکس را نزد آن یاقوت شکر بار بار سال سرتاسر چو گلزارست خرم عارضت چون دل من…
یافت از یزدان ملک سلطان به شادی هرچه خواست
یافت از یزدان ملک سلطان به شادی هرچه خواست روز شادی روز ما سلطان دین سلطان ماست بند شاهی کرد محکم راه دولت کرد پاک…
آسمان است آن یا عالم پر تصویرست
آسمان است آن یا عالم پر تصویرست نوبهارست آن یا جنت پر نخجیرست قطب مُلک است آن یا دایرهٔ گردون است رکن دین است آن…
آمد آن فصلی کز او خرم شود روی زمین
آمد آن فصلی کز او خرم شود روی زمین بوستان از فر او گردد چو فردوس برین نافههای مشک بشکافد چو عطاران هوا رزمههای حله…
آنچه کرد امسال در روم و عرب شاه جهان
آنچه کرد امسال در روم و عرب شاه جهان هیچکس هرگز نکرد از خسروان باستان کشور روم و عرب را رام کرد اندر سه ماه…
ای به عدل تو جهان یافته از جور نجات
ای به عدل تو جهان یافته از جور نجات دولت و ملک ملک را زبقای تو ثبات گر بنازند وزیران کُفات از تو سزد زانکه…
ای خداوندی که در روی زمین داور تویی
ای خداوندی که در روی زمین داور تویی رکن اسلام و معزّ دینِ پیغمبر تویی ملک را سلطان تویی و تخت را افسر تویی دهر…
ای شده ملک و دین ز کلک تو راست
ای شده ملک و دین ز کلک تو راست کلک تو کار ملک و دین آراست دل صافیت مَطلع قَدَرست کفِ کافیت مقتضای قضاست همت…
ایا ای جوهر علوی گرفته چرخ را دامن
ایا ای جوهر علوی گرفته چرخ را دامن تورا شب برفراز سر تو را سیاره پیرامن به رنگین باشهای مانی که درگردون زند چنگل به…
با من امروز آن شکر لب را زبانی دیگرست
با من امروز آن شکر لب را زبانی دیگرست وز لطافت بر زبان او نشانی دیگرست نوبرم هر روز داد از بوستان مهر خویش نوبری…
بتی که حور بهشی شود بر او مفتون
بتی که حور بهشی شود بر او مفتون عقیق او به رحیق بهشت شد معجون چو آهو است و دو زلفش به دام ماند راست…
بنگر این پیروزهگون دریای ناپیدا کنار
بنگر این پیروزهگون دریای ناپیدا کنار بر سر آورده ز قعر خویش درّ شاهوار کشتی ای زرین در او گاهی بلند و گاه پست زورقی…
پیر شد طبع جهان از گردش گردون پیر
پیر شد طبع جهان از گردش گردون پیر تیر زد بر خیل گرما لشکر سرمای تیر تا هوا سنجاب پوشید و حواصل کوهسار گلبن از…
تا شه عالم به بهروزی و پیروزی رسید
تا شه عالم به بهروزی و پیروزی رسید باغ پیروزی شکفت و صبح بهروزی دمید کرد باید سروران را در چنین روزی نشاط خورد باید…
ترکیکه دو لب شیرین چون شهد و شکر دارد
ترکیکه دو لب شیرین چون شهد و شکر دارد دو دایرهٔ مشکین بر طرف قمر دارد خط بر رخ اوگویی بر ماه زره دارد دل…
جهان را یادگارست از سلاطین
جهان را یادگارست از سلاطین شه ایران و توران ناصرالدین ملک سنجر ولیعهد ملک شاه خداوند ملوک مشرق و چین فروزان آفتابی عالم افروز که…
چو لالستان همی بینم شکفته عارض جانان
چو لالستان همی بینم شکفته عارض جانان بنفشستان همی بینم دمیده گرد لالستان بنفشه نیست آن زلفین و لاله نیست آن عارض یکی نورست در…
چونکرد پیشآهنگ را در زیر محمل ساربان
چونکرد پیشآهنگ را در زیر محمل ساربان بر پشت پیشآهنگ شد از خیمه شمع کاروان آن چون مه ناکاسته چون گلبن پیراسته همحون بهشت آراسته…
خدایگان وزیران تویی به استحقاق
خدایگان وزیران تویی به استحقاق غیاث دولت عالی تویی علی الاطلاق نظام نیست مبارکتر از تو در اسلام هُمام نیست همایونتر از تو در آفاق…
دولت موافقان تو را جاه و مال داد
دولت موافقان تو را جاه و مال داد گردون مخالفان تورا گوشمال داد اختر شناس طالع مسعود تو بدید ما را نشان فرخی ماه و…
روی آن تُرک جهان آرای ماه روشن است
روی آن تُرک جهان آرای ماه روشن است زلف او در تیره شب بر ماه روشن جوشن است تاکه او را جوشن است از تیره…
سال چون نو گشت فرزند نو آمد شاه را
سال چون نو گشت فرزند نو آمد شاه را شاه نیکو روی نیکوعهد نیکوخواه را خواست یزدان تا ز نسل شاه بنماید به خلق چون…
شاهی که عدل و جود همه روزگار اوست
شاهی که عدل و جود همه روزگار اوست تاریخ نصرت و ظفر از روزگار اوست قفل غم و کلید طرب روز بزم اوست اثبات عدل…
صبوح مرا خوش کن ای خوش پسر
صبوح مرا خوش کن ای خوش پسر به میخوارگان ده قدح تا به سر که چون سر برآرد ز کوه آفتاب قدح تا به سر…
عید باکوکبهٔ خویش درآمد به جهان
عید باکوکبهٔ خویش درآمد به جهان وز جهان با سپه خویش برون شد رمضان نوبت باده و چنگ طربانگیز رسید نوبت شربت و طبل سَحَر…
کس ندید و کس نخواهد دید تا محشر دگر
کس ندید و کس نخواهد دید تا محشر دگر چون ملکشاه محمد پادشاه دادگر سایهٔ یزدان جلال دولت و صدر ملوک خسرو کیهان جلال ملت…
گوهری گویا کزو شد دیده پرگوهر مرا
گوهری گویا کزو شد دیده پرگوهر مرا کرد مشکین چنبر او پشت چون چنبر مرا عشق او سیمین و زرّین کرد روی و موی من…
معزِّ ِ دین ِ یزدان است سلطان
معزِّ ِ دین ِ یزدان است سلطان عزیز از نام او شد دین یزدان شهنشاهی مبارک چون سکندر جهانداری همایون چون سلیمان نگه کن دولت…
نوبهار و آفتابی ای مبارک پادشاه
نوبهار و آفتابی ای مبارک پادشاه نوبهار ملک و دین و آفتاب تخت و گاه جز تو در عالم ندیدم نوبهاری با قبا جز تو…
هست گویی به حکم بار خدای
هست گویی به حکم بار خدای آفتاب اندر این خجسته سرای آفتابی که دید در گیتی بر نهاده کلاه و بسته قبای سایهٔ ایزدست شاه…
یک امشب زبهر من ای ساربان
یک امشب زبهر من ای ساربان زدروازه بیرون مَبَر کاروان درنگی بکن تا من از جان و دل ز جانان و دلبر بپرسم نشان که…
آسمان بی مدار است این حصار استوار
آسمان بی مدار است این حصار استوار آفتاب بیزوال است این مبارک شهریار بر همه عالم همی تابد به تایید خدای آفتاب بی زوال و…
آمد آن ماه دو هفته با قبای هفت رنگ
آمد آن ماه دو هفته با قبای هفت رنگ زلف پربند و شکنج و چشم پرنیرنگ و رنگ لؤلؤ اندر لاله پنهان داشت چون رویم…
آنچه من بر چهره دارم یار دارد در میان
آنچه من بر چهره دارم یار دارد در میان وآنچه من در دیده دارم دوست دارد در دهان چهرهٔ من با میانش گشت پنداری قرین…
ای به ملک و دولت و شاهی سزای آفرین
ای به ملک و دولت و شاهی سزای آفرین وز هنرهای تو خشنود ایزد جانآفرین گر چه هستند آسمان را اختران نوربخش رشک باشد بر…
ای دلبری که زلف تو دام است و چنبرست
ای دلبری که زلف تو دام است و چنبرست دامیّ و چنبری که همه مشک و عنبرست رخسار توگُل است و بناگوش تو سمن گل…
ای شاه همه عالم و فخرگهر خویش
ای شاه همه عالم و فخرگهر خویش وی در همه آفاق نموده اثر خویش از چین و ختا تا به فلسطین که رسانید جز تو…
ایا تن تو همه ساله پیش روح فدی
ایا تن تو همه ساله پیش روح فدی به سوی مادرت از آسمان رسیده ندی چرا چو برهمنان خویشتن همی سوزی اگر توراست جهودانه طیلسان…