هم در مدح اتسز گوید

هم در مدح اتسز گوید ای برده آتش رخ تو آب روی من رفته دل از محبت و رفته ز کوی من با روی نیکوی…

ادامه مطلب

در مدح ملک اتسز

در مدح ملک اتسز ای دو چشم تو بغمزه عالمی بر هم زده آتش اندر دین و عقل دودهٔ آدم زده صد هزاران جان فزون…

ادامه مطلب

نیز در مدح ملک اتسز گوید

نیز در مدح ملک اتسز گوید ملک بهار گشت مقرر بنام گل ناکام شد ولایت بستان بکام گل بلبل خطیب وار بر اطراف شاخها بر…

ادامه مطلب

هم در مدح اتسز مینویسد

هم در مدح اتسز مینویسد با من آخر، صنما، جنگ چرا باید داشت؟ وز منت بیهده دل تنگ چرا باید داشت؟ با عدو مردمی و…

ادامه مطلب

نیز در ستایش اتسز خوارزم شاه

نیز در ستایش اتسز خوارزم شاه جانا،دلم بعشق گرفتار می کنی جان مرا نشانهٔ تیمار می کنی بس اندکست میل تو سوی وفا و لیک…

ادامه مطلب