ای دل از پست و بلند روزگار اندیشه کن

ای دل از پست و بلند روزگار اندیشه کن در برومندی ز قحط برگ و بار اندیشه کن از نسیمی دفتر ایام برهم می‌خورد از…

ادامه مطلب

بهار گشت، ز خود عارفانه بیرون آی

بهار گشت، ز خود عارفانه بیرون آی اگر ز خود نتوانی، ز خانه بیرون آی بود رفیق سبکروح تازیانهٔ شوق نگشته است صبا تا روانه…

ادامه مطلب

چشم امید به مژگان‌تر خود داریم

چشم امید به مژگان‌تر خود داریم روی خود تازه به آب گهر خود داریم به گل ابر بهاران نبود دهقان را این امیدی که به…

ادامه مطلب

دایم ز خود سفر چو شرر می‌کنیم ما

دایم ز خود سفر چو شرر می‌کنیم ما نقد حیات صرف سفر می‌کنیم ما سالی دو عید مردم هشیار می‌کنند در هر پیاله عید دگر…

ادامه مطلب

دیدن روی تو ظلم است و ندیدن مشکل است

دیدن روی تو ظلم است و ندیدن مشکل است چیدن این گل گناه است و نچیدن مشکل است هر چه جز معشوق باشد پردهٔ بیگانگی…

ادامه مطلب

ساقی دمید صبح، علاج خمار کن

ساقی دمید صبح، علاج خمار کن خورشید را ز پردهٔ شب آشکار کن رنگ شکسته می‌شکند شیشه در جگر از می خزان چهرهٔ ما را…

ادامه مطلب

عرق‌فشانی آن گلعذار را دریاب

عرق‌فشانی آن گلعذار را دریاب ستاره‌ریزی صبح بهار را دریاب درون خانه خزان و بهار یکرنگ است ز خویش خیمه برون زن، بهار را دریاب…

ادامه مطلب

ما تازه روی چون صدف از دانهٔ خودیم

ما تازه روی چون صدف از دانهٔ خودیم خرسند از محیط به پیمانهٔ خودیم ما را غریبی از وطن خود نمی‌برد در کعبه‌ایم و ساکن…

ادامه مطلب

ماه مصرم، در حجاب چاه کنعان مانده‌ام

ماه مصرم، در حجاب چاه کنعان مانده‌ام شمع خورشیدم، نهان در زیر دامان مانده‌ام از عزیزان هیچ‌کس خوابی برای من ندید گر چه عمری شد…

ادامه مطلب

نیستم بلبل که بر گلشن نظر باشد مرا

نیستم بلبل که بر گلشن نظر باشد مرا باغهای دلگشا در زیر پر باشد مرا سرمهٔ خاموشی من از سواد شهرهاست چون جرس گلبانگ عشرت…

ادامه مطلب

از پختگی است گر نشد آواز ما بلند

از پختگی است گر نشد آواز ما بلند کی از سپند سوخته گردد صدا بلند؟ سنگین نمی‌شد اینهمه خواب ستمگران گر می‌شد از شکستن دلها…

ادامه مطلب

با حلقهٔ ارادت ساغر به گوش کن

با حلقهٔ ارادت ساغر به گوش کن یا عاقلانه ترک در میفروش کن چون می درین دو هفته که محبوس این خمی سرجوش زندگانی خود…

ادامه مطلب

بوی گل و نسیم صبا می‌توان شدن

بوی گل و نسیم صبا می‌توان شدن گر بگذری ز خویش، چها می‌توان شدن شبنم به آفتاب رسید از فتادگی بنگر که از کجا به…

ادامه مطلب

چشم مست یار شد مخمور و مدهوشیم ما

چشم مست یار شد مخمور و مدهوشیم ما باده از جوش نشاط افتاد و در جوشیم ما نالهٔ ما حلقه در گوش اجابت می‌کشد کز…

ادامه مطلب

دانسته‌ام غرور خریدار خویش را

دانسته‌ام غرور خریدار خویش را خود همچو زلف می‌شکنم کار خویش را هر گوهری که راحت بی‌قیمتی شناخت شد آب سرد، گرمی بازار خویش را…

ادامه مطلب

دیدهٔ ما سیر چشمان، شان دنیا بشکند

دیدهٔ ما سیر چشمان، شان دنیا بشکند همچو جوهر نقش را آیینهٔ ما بشکند بر سفال جسم لرزیدن ندارد حاصلی این سبو امروز اگر نشکست،…

ادامه مطلب

سیراب در محیط شدم ز آبروی خویش

سیراب در محیط شدم ز آبروی خویش در پای خم ز دست ندادم سبوی خویش در حفظ آبرو ز گهر باش سخت‌تر کاین آب رفته…

ادامه مطلب

عقده‌ای نگشود آزادی ز کارم همچو سرو

عقده‌ای نگشود آزادی ز کارم همچو سرو ز یربار دل سرآمد روزگارم همچو سرو محو نتوان ساختن از صفحهٔ خاطر مرا مصرع برجستهٔ باغ و…

ادامه مطلب

ما در شکست گوهر یکدانهٔ خودیم

ما در شکست گوهر یکدانهٔ خودیم سنگ ملامت دل دیوانهٔ خودیم چون بلبل از ترانهٔ خود مست می‌شویم ما غافلان به خواب ز افسانهٔ خودیم…

ادامه مطلب

مکش ز حسرت تیغ خودم که تاب ندارم

مکش ز حسرت تیغ خودم که تاب ندارم ز هیچ چشمهٔ دیگر امید آب ندارم خوشم به وعدهٔ خشکی ز شیشه خانهٔ گردون امید گوهر…

ادامه مطلب

نه گل، نه لاله درین خارزار می‌ماند

نه گل، نه لاله درین خارزار می‌ماند دویدنی به نسیم بهار می‌ماند مل خنده بود گریهٔ پشیمانی گلاب تلخ ز گل یادگار می‌ماند مگر شهید…

ادامه مطلب

آب خضر و می شبانه یکی است

آب خضر و می شبانه یکی است مستی و عمر جاودانه یکی است بر دل ماست چشم، خوبان را صد کماندار را نشانه یکی است…

ادامه مطلب

با تجرد چون مسیح آزار سوزن می‌کشم

با تجرد چون مسیح آزار سوزن می‌کشم می‌کشد سر از گریبان ز آنچه دامن می‌کشم کوه آهن پیش ازین بر من سبک چون سایه بود…

ادامه مطلب

پیش از خزان به خاک فشاندم بهار خویش

پیش از خزان به خاک فشاندم بهار خویش مردان به دیگری نگذارند کار خویش چون شیشهٔ شکسته و تاک بریده‌ام عاجز به دست گریهٔ بی‌اختیار…

ادامه مطلب

چندان که چو خورشید به آفاق دویدیم

چندان که چو خورشید به آفاق دویدیم ما پیر به روشندلی صبح ندیدیم یک بار نجست از دل ما ناوک آهی از بار گنه همچو…

ادامه مطلب

دایم ستیزه با دل افگار می‌کنی

دایم ستیزه با دل افگار می‌کنی با لشکر شکسته چه پیکار می‌کنی؟ ای وای اگر به گربهٔ خونین برون دهم خونی که در دلم تو…

ادامه مطلب

دیوانهٔ خموش به عاقل برابرست

دیوانهٔ خموش به عاقل برابرست دریای آرمیده به ساحل برابرست در وصل و هجر، سوختگان گریه می‌کنند از بهر شمع، خلوت و محفل برابرست دست…

ادامه مطلب

سینه‌ای چاک نکردیم درین فصل بهار

سینه‌ای چاک نکردیم درین فصل بهار صبحی ادراک نکردیم درین فصل بهار گریه‌ای از سرمستی به تهیدستی خویش چون رگ تاک نکردیم درین فصل بهار…

ادامه مطلب

عقل سالم ز می ناب نیاید بیرون

عقل سالم ز می ناب نیاید بیرون کشتی کاغذی از آب نیاید بیرون تا به روشنگر دریا نرساند خود را تیرگی از دل سیلاب نیاید…

ادامه مطلب

ما درد را به ذوق می ناب می‌کشیم

ما درد را به ذوق می ناب می‌کشیم از آه سر منت مهتاب می‌کشیم از حیف و میل، پلهٔ میزان ما تهی است از سنگ،…

ادامه مطلب

مرگ سبکروان طلب، آرمیدن است

مرگ سبکروان طلب، آرمیدن است چون نبض، زندگانی ما در تپیدن است در شاهراه عشق ز افتادگی مترس کز پا فتادن تو به منزل رسیدن…

ادامه مطلب

نه دل ز عالم پر وحشت آرمیده مرا

نه دل ز عالم پر وحشت آرمیده مرا که پیچ و تاب به زنجیرها کشیده مرا چو جام اول مینا، سپهر سنگین‌دل به خاک راهگذر…

ادامه مطلب

از جوانی داغها بر سینهٔ ما مانده است

از جوانی داغها بر سینهٔ ما مانده است نقش پایی چند ازان طاوس بر جا مانده است در بساط من ز عنقای سبک پرواز عمر…

ادامه مطلب

این غافلان که جود فراموش کرده‌اند

این غافلان که جود فراموش کرده‌اند آرایش وجود فراموش کرده‌اند آه این چه غفلت است که پیران عهد ما با قد خم سجود فراموش کرده‌اند…

ادامه مطلب

بیخود ز نوای دل دیوانهٔ خویشم

بیخود ز نوای دل دیوانهٔ خویشم ساقی و می و مطرب و میخانهٔ خویشم زان روز که گردیده‌ام از خانه بدوشان هر جا که روم…

ادامه مطلب

چون سرو بغیر از کف افسوس، برم نیست

چون سرو بغیر از کف افسوس، برم نیست از توشه بجز دامن خود بر کمرم نیست چون سیل درین دامن صحرای غریبی غیر از کشش…

ادامه مطلب

در کشاکش از زبان آتشین بودم چو شمع

در کشاکش از زبان آتشین بودم چو شمع تا نپیوستم به خاموشی نیاسودم چو شمع دیدنم نادیدنی، مدنگاهم آه بود در شبستان جهان تا چشم…

ادامه مطلب

رفتی و در رکاب تو رفت آبروی گل

رفتی و در رکاب تو رفت آبروی گل چون سایه در قفای تو افتاد بوی گل ناز دم مسیح گران است بر دلم این خار…

ادامه مطلب

سبکروان به زمینی که پا گذاشته‌اند

سبکروان به زمینی که پا گذاشته‌اند بنای خانه‌بدوشی به جا گذاشته‌اند خوش آن گروه که چون موج دامن خود را به دست آب روان قضا…

ادامه مطلب

فلک به آبلهٔ خار دیده می‌ماند

فلک به آبلهٔ خار دیده می‌ماند زمین به دامن در خون کشیده می‌ماند طراوت از ثمر آسمانیان رفته است ترنج ماه به نار کفیده می‌ماند…

ادامه مطلب

ما درین وحشت سرا آتش عنان افتاده‌ایم

ما درین وحشت سرا آتش عنان افتاده‌ایم عکس خورشیدیم در آب روان افتاده‌ایم ناامید از جذبهٔ خورشید تابان نیستیم گر چه چون پرتو به خاک…

ادامه مطلب

مکتوب من به خدمت جانان که می‌برد؟

مکتوب من به خدمت جانان که می‌برد؟ برگ خزان رسیده به بستان که می‌برد؟ دیوانه‌ای به تازگی از بند جسته است این مژده را به…

ادامه مطلب

هر چه دیدیم درین باغ، ندیدن به بود

هر چه دیدیم درین باغ، ندیدن به بود هر گل تازه که چیدیم، نچیدن به بود هر نوایی که شنیدیم ز مرغان چمن چون رسیدیم…

ادامه مطلب

از جلوهٔ تو برگ ز پیوند بگسلد

از جلوهٔ تو برگ ز پیوند بگسلد نشو و نما ز نخل برومند بگسلد طفل از نظارهٔ تو ز مادر شود جدا مادر ز دیدن…

ادامه مطلب

باد بهار مرهم دلهای خسته است

باد بهار مرهم دلهای خسته است گل مومیایی پر و بال شکسته است شاخ از شکوفه پنبه سرانجام می‌کند از بهر داغ لاله که در…

ادامه مطلب

تا به کی درخواب سنگین روزگارم بگذرد

تا به کی درخواب سنگین روزگارم بگذرد زندگی در سنگ خارا چون شرارم بگذرد چند اوقات گرامی همچو طفل نوسواد در ورق گردانی لیل و…

ادامه مطلب

چون صراحی رخت در میخانه می‌باید کشید

چون صراحی رخت در میخانه می‌باید کشید این که گردن می‌کشی، پیمانه می‌باید کشید کم نه‌ای از لاله، صاف و درد این میخانه را با…

ادامه مطلب

درون گنبد گردون فتنه بار مخسب

درون گنبد گردون فتنه بار مخسب به زیر سایهٔ پل موسم بهار مخسب فلک ز کاهکشان تیغ بر کف استاده است به زیر سایهٔ شمشیر…

ادامه مطلب

روزگاری شد ز چشم اعتبار افتاده‌ام

روزگاری شد ز چشم اعتبار افتاده‌ام چون نگاه آشنا از چشم یار افتاده‌ام دست رغبت کس نمی‌سازد به سوی من دراز چون گل پژمرده بر…

ادامه مطلب

سودا به کوه و دشت صلا می‌دهد مرا

سودا به کوه و دشت صلا می‌دهد مرا هر لاله‌ای پیاله جدا می‌دهد مرا باغ و بهار من نفس آرمیده است بیماری نسیم، شفا می‌دهد…

ادامه مطلب