مدامی

مدامی روز دل من بتلخکامی در جای خطر فتد ز خامی اهلی شیرازی

ادامه مطلب

شمس

شمس گمان نیست بعد از کمند تو رستن که خواهند مردم یکی جا نشستن اهلی شیرازی

ادامه مطلب

خرم

خرم گرخم زلفش درآرد سر بدل همدم شود بر هوا تاج سر اندازد دل و خرم شود اهلی شیرازی

ادامه مطلب

ایاز

ایاز گر انا الحق ندهم دست چرا ایدل و جان وادی ایمن و منصورت از آن داد نشان اهلی شیرازی

ادامه مطلب

معین

معین اعدا شمردیم بسی جمله یکی بود چون جمله یکی باشد در چه شماریم اهلی شیرازی

ادامه مطلب

سیفی

سیفی نسیم صبح میخواهم که شاخ گل بجنباند بسرو قامت ساقی گل صد برگی افشاند اهلی شیرازی

ادامه مطلب

حسام

حسام نقل سر شراب ندارد دل کباب جز ذکر آن دهان که خوش آید بکام ما اهلی شیرازی

ادامه مطلب

بابر

بابر نابرده رنج گنج میسر نمیشود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد اهلی شیرازی

ادامه مطلب

مسکر

مسکر گر نسیم از طره سنبل بیفشاند غبار نافه های مشک ریزد در سر زلف نگار اهلی شیرازی

ادامه مطلب

شاه ملا

شاه ملا خاکروبان درت را هوس کعبه خطاست گر دل بیسر و پاییم کند میل رواست اهلی شیرازی

ادامه مطلب

حسام دوم

حسام دوم تیر مژگان تو بی زهرست زهر آلود نیست گرچه گفتم روستایی وار دریاب ایعزیز اهلی شیرازی

ادامه مطلب

انس

انس قلب روی اندوده نستانند در بازار حشر خالصی باید که بیرون آید از آتش سلیم اهلی شیرازی

ادامه مطلب

مرشد

مرشد هر که از اهل یقین از جام حیدر گشت مست مشرک آب کوثر از دست علی طرفی نبست اهلی شیرازی

ادامه مطلب

سهراب

سهراب شب هجرست و ما آشفته ایم از زلف او ایدل چو شب تا رست ودرهم راه تو دست از طلب بگسل اهلی شیرازی

ادامه مطلب

حسام اول

حسام اول کاش خجسته دل دهد جرعه لعل خویش وی تا بشکافد از دلم آبلها بصاف می اهلی شیرازی

ادامه مطلب

الله وردی

الله وردی یار عاشق کشته لیکن کشته در خاک مزار لوحش الله ورد گشته در هوای روی یار اهلی شیرازی

ادامه مطلب