غزلیات – رهی معیری
اندوه دوشین
اندوه دوشین دوش چون نیلوفر از غم پیچ و تابی داشتم هر نفس چون شمع لرزان اضطرابی داشتم اشک سیمینم به دامن بود بیسیمینتنی چشم…
پردهٔ نیلی
پردهٔ نیلی رفتیم و پای بر سر دنیا گذاشتیم کار جهان به اهل جهان واگذاشتیم چون آهوی رمیده ز وحشتسرای شهر رفتیم و سر به…
خیالانگیز
خیالانگیز خیالانگیز و جانپرور چو بوی گل سراپایی نداری غیر از این عیبی که میدانی که زیبایی من از دلبستگیهای تو با آیینه دانستم که…
سرا پا آتشم
سرا پا آتشم تا قیامت میدهد گرمی به دنیا آتشم آفتاب روشنم نسبت مکن با آتشم شعله خیزد از دل بحر خروشان جای موج گر…
عمر نرگس
عمر نرگس آتشینخوی مرا پاس دل من نیست نیست برق عالمسوز را پروای خرمن نیست نیست مشت خاشاکی کجا بندد ره سیلاب را؟ پایداری پیش…
مکتب عشق
مکتب عشق هرشب فزاید تاب و تب من وای از شب من وای از شب من یا من رسانم لب بر لب او یا او…
آزاده
آزاده بر خاطر آزاده غباری ز کسم نیست سرو چمنم شکوهای از خار و خسم نیست از کوی تو بیناله و فریاد گذشتم چون قافله…
پیر هرات
پیر هرات بخت نافرجام اگر با عاشقان یاری کند یار عاشقسوز ما ترک دلآزاری کند بر گذرگاهش فرو افتادم از بیطاقتی اشک لرزان کی تواند…
داغ تنهایی
داغ تنهایی آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختم بیتو ای آرام جان یا ساختم یا سوختم سردمهری بین که کس بر آتشم آبی…
سرگشته
سرگشته بیروی تو راحت ز دل زار گریزد چون خواب که از دیده بیمار گریزد در دام تو یک شب دلم از ناله نیاسود آسودگی…
غنچه پژمرده
غنچه پژمرده عاشق از تشویش دنیا و غم دین فارغ است هرکه از سر بگذرد از فکر بالین فارغ است چرخ غارتپیشه را با بینوایان…
مردمفریب
مردمفریب شب یار من تب است و غم سینهسوز هم تنها نه شب در آتشم ای گل که روز هم ای اشک همتی که به…
از خود رمیده
از خود رمیده چو گل ز دست تو جیب دریدهای دارم چو لاله دامن در خون کشیدهای دارم به حفظ جان بلا دیده سعی من…
ترک خودپرستی کن
ترک خودپرستی کن گر به چشم دل جانا جلوههای ما بینی در حریم اهل دل جلوه خدا بینی راز آسمانها را در نگاه ما خوانی…
داغ محرومی
داغ محرومی ساختم با آتش دل لالهزاری شد مرا سوختم خار تعلق نوبهاری شد مرا سینه را چون گل زدم چاک اول از بیطاقتی آخر…
سراب آرزو
سراب آرزو دل من ز تابناکی به شراب ناب ماند نکند سیاهکاری که به آفتاب ماند نه ز پای مینشیند نه قرار میپذیرد دل آتشین…
فریاد بیاثر
فریاد بیاثر از صحبت مردم دل ناشاد گریزد چون آهوی وحشی که ز صیاد گریزد پروا کند از باده کشان زاهد غافل چون کودک نادان…
مهتاب
مهتاب ما نقد عافیت به می ناب دادهایم خار و خس وجود به سیلاب دادهایم رخسار یار گونه آتش از آن گرفت کاین لاله را…
آشیانهٔ تهی
آشیانهٔ تهی همچو مجنون گفتگو با خویشتن باید مرا بیزبانم همزبانی همچو من باید مرا تا شوم روشنگر دلها به آه آتشین گرمخوییهای شمع انجمن…
پشیمانی
پشیمانی دل زود باورم را به کرشمهای ربودی چو نیاز ما فزون شد تو به ناز خود فزودی به هم الفتی گرفتیم ولی رمیدی از…
در سایه سرو
در سایه سرو حال تو روشن است دلا از ملال تو فریاد از دلی که نسوزد به حال تو ای نوشلب که بوسه به ما…
سودازده
سودازده آن که سودازده چشم تو بوده است منم وآن که از هر مژه صد چشمه گشوده است منم آن ز ره مانده سرگشته که…
کوی میفروش
کوی میفروش ما نظر از خرقهپوشان بستهایم دل به مهر بادهنوشان بستهایم جان به کوی میْفروشان دادهایم در به روی خودفروشان بستهایم بحر طوفانزا دل…
نازکاندام
نازکاندام ز جام آینهگون پرتو شراب دمید خیال خواب چه داری؟ که آفتاب دمید درون اشک من افتاد نقش اندامش به خنده گفت: که نیلوفری…
آغوش صحرا
آغوش صحرا عیبجو دلدادگان را سرزنشها میکند وای اگر با او کند دل آنچه با ما میکند با غم جانسوز میسازد دل مسکین من مصلحت…
تشنهٔ درد
تشنهٔ درد نه راحت از فلک جویم نه دولت از خدا خواهم وگر پرسی چه میخواهی؟ تو را خواهم تو را خواهم نمیخواهم که با…
دریادل
دریادل دور از تو هرشب تا سحر گریان چو شمع محفلم تا خود چه باشد حاصلی از گریهٔ بیحاصلم؟ چون سایه دور از روی تو…
سوزد مرا سازد مرا
سوزد مرا سازد مرا ساقی بده پیمانهای زآن می که بیخویشم کند بر حسن شورانگیز تو عاشقتر از پیشم کند زان می که در شبهای…
کوکب امید
کوکب امید ای صبح نودمیده! بناگوش کیستی؟ وی چشمه حیات لب نوش کیستی؟ از جلوهٔ تو سینه چو گل چاک شد مرا ای خرمن شکوفه!…
نغمهٔ حسرت
نغمهٔ حسرت یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم در میان لاله و گل آشیانی داشتم گرد آن شمع طرب میسوختم پروانهوار پای آن سرو…
باران صبحگاهی
باران صبحگاهی اشک سحر زداید از لوح دل سیاهی خرم کند چمن را باران صبحگاهی عمری ز مهرت ای مه شب تا سحر نخفتم دعوی…
جلوه نخستین
جلوه نخستین رخم چو لاله ز خوناب دیده رنگین است نشان قافلهسالار عاشقان این است مبین به چشم حقارت به خون دیده ما که آبروی…
دِلِ زاری که من دارم
دِلِ زاری که من دارم نداند رسم یاری بیوفا یاری که من دارم به آزار دلم کوشد دلآزاری که من دارم وگر دل را به…
سوسن وحشی
سوسن وحشی دوش تا آتش می از دل پیمانه دمید نیمشب صبح جهانتاب ز میخانه دمید روشنیبخش حریق مه و خورشید نبود آتشی بود که…
کیان اندوه
کیان اندوه نی افسردهای هنگام گل روید ز خاک من که برخیزد از آن نی نالههای دردناک من مزار من اگر فردوس شادیآفرین باشد به…
ناله جویبار
ناله جویبار گرچه روزی تیرهتر از شام غم باشد مرا در دل روشن صفای صبحدم باشد مرا زرپرستی خواب راحت را ز نرگس دور کرد…
بار گران
بار گران زندگی بر دوش ما بار گرانی بیش نیست عمر جاویدان عذاب جاودانی بیش نیست لاله بزمآرای گلچین گشت و گل دمساز خار زین…
حاصل عمر
حاصل عمر بس که جفا ز خار و گل دید دل رمیدهام همچو نسیم از این چمن پای برون کشیدهام شمع طرب ز بخت ما…
زبان اشک
زبان اشک چون صبح نودمیده صفا گستر است اشک روشنتر از ستاره روشنگر است اشک گوهر اگر ز قطره باران شود پدید با آفتاب و…
سیه مست
سیه مست وای از این افسردگان فریاد اهل درد کو؟ ناله مستانه دلهای غمپرورد کو؟ ماه مهرآیین که میزد باده با رندان کجاست باد مشکیندم…
کوی رضا
کوی رضا تا دامن از من کشیدی ای سرو سیمینتن من هر شب ز خونابه دل پر گل بود دامن من جانا رخم زرد خواهی…
ناآشنا
ناآشنا ما را دلی بود که ز دنیای دیگر است ماییم جای دیگر و او جای دیگر است چشم جهانیان به تماشای رنگ و بوست…
برق نگاه
برق نگاه به روی سیل گشادیم راه خانهٔ خویش به دست برق سپردیم آشیانهٔ خویش مرا چه حد که زنم بوسه آستین ترا همین قدر…
چشمهٔ نور
چشمهٔ نور هرچند که در کوی تو مسکین و فقیریم رخشنده و بخشنده چو خورشید منیریم خاریم و طربناکتر از باد بهاریم خاکیم و دلآویزتر…
رشتهٔ هوس
رشتهٔ هوس سیاهکاری ما کم نشد ز موی سپید به ترک خواب نگفتیم و صبحدم خندید ز تیغ بازی گردون هواپرستان را نفس برید ولی…
شاهد افلاکی
شاهد افلاکی چون زلف توام جانا در عین پریشانی چون باد سحرگاهم در بیسروسامانی من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم تو…
گریزان
گریزان چرا چو شادی از این انجمن گریزانی ؟ چو طاقت از دل بیتاب من گریزانی ؟ ز دیدهای که بود پاکتر ز شبنم صبح…
نای خروشان
نای خروشان چو نی به سینه خروشد دلی که من دارم به ناله گرم بود محفلی که من دارم بیا و اشک مرا چاره کن…
بهشت آرزو
بهشت آرزو بر جگر داغی ز عشق لالهرویی یافتم در سرای دل بهشت آرزویی یافتم عمری از سنگ حوادث سوده گشتم چون غبار تا به…
حدیث جوانی
حدیث جوانی اشکم ولی به پای عزیزان چکیدهام خارم ولی به سایهٔ گل آرمیدهام با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق همچون…