در خرابات مغان گر گذر افتد بازم

در خرابات مغان گر گذر افتد بازم حاصل خرقه و سجاده روان دربازم حلقه توبه گر امروز چو زهاد زنم خازن میکده فردا نکند در…

ادامه مطلب

خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست

خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار کس…

ادامه مطلب

خرم آن روز کز این منزل ویران بروم

خرم آن روز کز این منزل ویران بروم راحت جان طلبم و از پی جانان بروم گر چه دانم که به جایی نبرد راه غریب…

ادامه مطلب

چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش

چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش کجاست همنفسی تا به شرح عرضه دهم که دل چه می‌کشد از…

ادامه مطلب

تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم

تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم تبسمی کن و جان بین که چون همی‌سپرم چنین که در دل من داغ زلف سرکش توست…

ادامه مطلب

بی مهر رخت روز مرا نور نماندست

بی مهر رخت روز مرا نور نماندست وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم دور از رخ…

ادامه مطلب

به چشم کرده‌ام ابروی ماه سیمایی

به چشم کرده‌ام ابروی ماه سیمایی خیال سبزخطی نقش بسته‌ام جایی امید هست که منشور عشقبازی من از آن کمانچه ابرو رسد به طغرایی سرم…

ادامه مطلب

بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند

بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند که به بالای چمان از بن و بیخم برکند حاجت مطرب و می نیست تو…

ادامه مطلب

ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش

ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش دلم از عشوه شیرین شکرخای تو خوش همچو گلبرگ طری هست وجود تو لطیف همچو…

ادامه مطلب

ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس

ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس منزل سلمی که بادش هر دم از…

ادامه مطلب

ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی

ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی تا راهرو نباشی کی راهبر شوی در مکتب حقایق پیش ادیب عشق هان ای پسر بکوش که روزی…

ادامه مطلب

المنة لله که در میکده باز است

المنة لله که در میکده باز است زان رو که مرا بر در او روی نیاز است خم‌ها همه در جوش و خروشند ز مستی…

ادامه مطلب

اگر به باده مشکین دلم کشد شاید

اگر به باده مشکین دلم کشد شاید که بوی خیر ز زهد ریا نمی‌آید جهانیان همه گر منع من کنند از عشق من آن کنم…

ادامه مطلب

یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان

یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان دل آزرده ما را به نسیمی بنواز یعنی آن جان…

ادامه مطلب

هاتفی از گوشه میخانه دوش

هاتفی از گوشه میخانه دوش گفت ببخشند گنه می بنوش لطف الهی بکند کار خویش مژده رحمت برساند سروش این خرد خام به میخانه بر…

ادامه مطلب

می‌سوزم از فراقت روی از جفا بگردان

می‌سوزم از فراقت روی از جفا بگردان هجران بلای ما شد یا رب بلا بگردان مه جلوه می‌نماید بر سبز خنگ گردون تا او به…

ادامه مطلب

معاشران ز حریف شبانه یاد آرید

معاشران ز حریف شبانه یاد آرید حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید به وقت سرخوشی از آه و ناله عشاق به صوت و نغمه چنگ و…

ادامه مطلب

مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش

مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش لیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهش دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی بکشد…

ادامه مطلب

گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن

گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ را چون شیشه‌های…

ادامه مطلب

گر من از سرزنش مدعیان اندیشم

گر من از سرزنش مدعیان اندیشم شیوه مستی و رندی نرود از پیشم زهد رندان نوآموخته راهی بدهیست من که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم…

ادامه مطلب

کرشمه‌ای کن و بازار ساحری بشکن

کرشمه‌ای کن و بازار ساحری بشکن به غمزه رونق و ناموس سامری بشکن به باد ده سر و دستار عالمی یعنی کلاه گوشه به آیین…

ادامه مطلب

عکس روی تو چو در آینه جام افتاد

عکس روی تو چو در آینه جام افتاد عارف از خنده می در طمع خام افتاد حسن روی تو به یک جلوه که در آینه…

ادامه مطلب

صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است

صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است وقت گل خوش باد کز وی وقت میخواران خوش است از صبا هر دم مشام جان…

ادامه مطلب

شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش

شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایش…

ادامه مطلب

سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی

سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی گفت بازآی که دیرینه این درگاهی همچو جم جرعه ما کش که ز سر دو جهان پرتو جام جهان بین…

ادامه مطلب

ساقی بیار باده که ماه صیام رفت

ساقی بیار باده که ماه صیام رفت درده قدح که موسم ناموس و نام رفت وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم عمری که بی…

ادامه مطلب

ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است

ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلبت حال مردمان چون است به یاد لعل تو و چشم مست میگونت ز…

ادامه مطلب

روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد کامم از تلخی غم چون زهر گشت بانگ نوش شادخواران یاد باد گر چه…

ادامه مطلب

دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود

دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت…

ادامه مطلب

دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد

دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد من نیز دل به باد دهم هر چه باد باد کارم بدان رسید که همراز خود کنم هر…

ادامه مطلب

دل من در هوای روی فرخ

دل من در هوای روی فرخ بود آشفته همچون موی فرخ بجز هندوی زلفش هیچ کس نیست که برخوردار شد از روی فرخ سیاهی نیکبخت…

ادامه مطلب

در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود

در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود تا ابد جام مرادش همدم جانی بود من همان ساعت که از می خواستم شد توبه…

ادامه مطلب

خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن

خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن تا ببینم که سرانجام چه خواهد بودن غم دل چند توان خورد که ایام نماند گو…

ادامه مطلب

خدا را کم نشین با خرقه پوشان

خدا را کم نشین با خرقه پوشان رخ از رندان بی‌سامان مپوشان در این خرقه بسی آلودگی هست خوشا وقت قبای می فروشان در این…

ادامه مطلب

چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد

چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد نفس به بوی خوشش مشکبار خواهم کرد به هرزه بی می و معشوق عمر می‌گذرد بطالتم بس…

ادامه مطلب

تو را که هر چه مراد است در جهان داری

تو را که هر چه مراد است در جهان داری چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری بخواه جان و دل از بنده و روان…

ادامه مطلب

بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم

بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم زلف سنبل چه کشم عارض سوسن چه کنم آه کز طعنه بدخواه ندیدم رویت…

ادامه مطلب

به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد

به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد تو را در این سخن انکار کار ما نرسد اگر چه حسن فروشان به…

ادامه مطلب

بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی

بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی می‌خواند دوش درس مقامات معنوی یعنی بیا که آتش موسی نمود گل تا از درخت نکته توحید بشنوی…

ادامه مطلب

ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت

ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت حیف است طایری چو تو در خاکدان غم زین جا به آشیان…

ادامه مطلب

ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت

ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز کاغوش…

ادامه مطلب

ای آفتاب آینه دار جمال تو

ای آفتاب آینه دار جمال تو مشک سیاه مجمره گردان خال تو صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود کاین گوشه نیست درخور خیل خیال…

ادامه مطلب

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید ز…

ادامه مطلب

از دیده خون دل همه بر روی ما رود

از دیده خون دل همه بر روی ما رود بر روی ما ز دیده چه گویم چه‌ها رود ما در درون سینه هوایی نهفته‌ایم بر…

ادامه مطلب