احمد ضیا قاری زاده، در سال ۱۳۰۱ خورشیدی، در “شهر کهنه” کابل زاده شد. پدرش قاری دوست محمد، از فعالان نهضت فرهنگی افغانستان در دوره امان الله خان بود که با سقوط حکومت امانی در کابل تیر باران شد. آقای قاری زاده، در سال ۱۳۰٧ خورشیدی، آموزش های ابتدایی را در مکتب نجات که بعدها به نام لیسه امانی معروف شد، آغاز کرد و بعدها، در همان مکتب، به عنوان آموزگار زبان فارسی، مشغول به کار شد. ضیا قاری زاده، افزون بر آموز گاری، وظایف مختلفی در عرصه مطبوعات و فرهنگ افغانستان به عهده داشته است. او مدتی در “پوهنی ننداری” و “افغان ننداری” به عنوان مسئول فرهنگی، و زمانی هم به عنوان مشاور وزیر اطلاعات و فرهنگ در حکومت محمدظاهر شاه، کار کرد. نام آقای قاری زاده، در افغانستان بیشتر شعر معروف وی “مشک تازه میبارد، ابر بهمن کابل” را در ذهنها تداعی میکند.
مشـــک تـازه میبارد ابـر بهمن کابـل
موج سـبزه میکارد کوی و برزن کابل
ابر چشـم تر دارد، سبزه بال و پر دارد
نزهت دگر دارد، سرو و سوسن کابل
ضیا قاریزاده از شخصیتهای شناخته شده در داخل و خارج از افغانستان در عرصه شعر و آوازخوانی است. بر علاوه جراید و مجلات داخل افغانستان، مجموعه شعری قاریزاده در مجلات خارج از کشور نیز به چاپ رسیده است. این اشعار توجه برخی از آوازخوانان افغان، ایرانی و تاجيک را جلب کرد تا اشعار قاریزارده را در قالب آهنگ در بیاورند. اما آقای قاریزاده، افزون بر شاعری، به آوازخوانی و آهنگسازی نیز اشتغال داشت. آهنگهای زیادی از او در آرشیو رادیو تلویزیون افغانستان برجای مانده است. آهنگهای “مشک تازه میبارد، شب به دامن کابل”، “دلم را سر به سر سودا گرفته” و “چمن چراغان است، هی هی گلکم” از جمله آثار به یاد ماندنی ضیا قاریزاده است. آقای قاریزاده آهنگهای خود را در رادیو افغانستان به نام مستعار “کبوتر” ضبط میکرد و همچنین برای عده زیادی از آوازخوانان دیگر نيز آهنگ و تصنیف میساخت. شمار زیادی از آوازخوانهای نامدار افغانستان، مانند: استاد رحیمبخش، احمدظاهر، جلیل زلاند، ناشناس و احمدولی، اشعار آقای قاریزاده را در قالب آهنگ و تصنیف اجرا کردهاند. با آغاز جنگهای داخلی افغانستان، آقای قاریزاده مجبور به مهاجرت از کشورش شد. ضیا قاریزاده، شش ماه بعد از اقامت در فرانسه، این کشور را به قصد کانادا ترک کرد و تا پایان عمر (هشتاد و پنج سالگی)، در آن کشور و در کنار سه دختر و دو پسرش اقامت داشت. آقای قاریزاده، در سالهای پایانی عمرش، بینایی خود را از دست داده بود و سرانجام بامداد روز یکشنبه (۲۳ جدی / دی ماه ۱۳۸۶) در کانادا درگذشت.