گل از هوای تو در رنگ و بو نمی‌گنجد

گل از هوای تو در رنگ و بو نمی‌گنجد
ز شوق لعل تو می در سبو نمی‌گنجد
چو مو ضعیف شدم در هوای صحبت تو
ولی میان تو و غیر، مو نمی‌گنجد
در آشنایی دل‌ها چه باعثی باید
که در میان دو آیینه رو نمی‌گنجد
فزون ز طاقت منصور بود مستی عشق
شکوه سیل بهاری به جو نمی‌گنجد
سلیم زحمت بیهوده می‌کشند احباب
به زخم سینهٔ تنگم رفو نمی‌گنجد
سلیم تهرانی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *