حاصلِ روز و شبم در همه جا دلتنگیست

حاصلِ روز و شبم در همه جا دلتنگیست
آسمان گِردِ سرم کرده به پا دلتنگیست

من که پرسیده ام از علتِ این غایله ها
گفت:” بر عاشقِ من گشته روا دلتنگیست!”

عمر گر قافلهٔ روز و شبِ در گذر است
روزِ من یک سو و شبهام جدا دلتنگیست

در دلِ دامنِ خاموشیِ من بغض گریست:
– “وای از این بد گذری ها که صدا دلتنگیست!”

ضجه می سازم و در خویشِ پریشان، بینم
که ره آوردهٔ من پیشِ خدا دلتنگیست

پایِ بندِ سرِ مویِ تو چو گشتم، پیداست
های و هویِ دمِ این سلسله هادلتنگیست

محمد اسحق فایز

۲۲ دلو ۱۳۹۹
کابل

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *