روی پا بودنِ این برج کهن فلسفه دارد
عقربی را که خودش را زده، زود است ملامت
تیشه بر سر زدن سنگشکن فلسفه دارد
دوستی با تو میسر که نشد، نقشه کشیدم
با رفیقانِ شما دوستشدن فلسفه دارد
گفته بودند که در شهر، شبی دیده شدی! …حیف!
و همین «حیف» خودش مطمئنا فلسفه دارد
آمدی بر سر قبرم، نشد از قبر درآیم
تازه فهمیدهام این بندِ کفن فلسفه دارد…
كاظم بهمنی