یک لحظه صبر کن؛

یک لحظه صبر کن؛
من دستمال پیشم نیست.
با پشت دستم، با آستینم
سیلاب اشک را که ستردم،
و چشم‌های سرخم را
در جیب پلک‌های خیسم که پنهان کردم،
خواهم رفت…

رضا براهنی

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *