مرد گفت بی تو، مثلِ چشمه ای بی آبم.

مرد گفت بی تو، مثلِ چشمه ای بی آبم.
مثلِ پرنده ای هستم که نمی تواند آواز بخواند.
همین طور مثلِ آهویی هستم
که در تیررَسِ شکارچی ست.”

زن، از ادبیات چیزی نمی دانست.
دلش به حالِ مرد سوخت.
کمی فکر کرد و گفت:
“همه چیز درست می شود.
من یک روان پزشکِ خوب می شناسم …”

کتاب
رسول یونان
بخشکی شانس

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *