آه دکتر جگرم درد شده ، میدانی

آه دکتر جگرم درد شده ، میدانی
رُخم از دردِ درون ، زرد شده،
میدانی
درد من کوه شده کار ز کارم بگذشت
به خزان آمده ام فصل بهارم بگذشت.
من كه ليلا شده بودم كه شود مجنونم
شده ام شهره این شهر و بجان دلخونم
چقدر ناله زنان از پیِ آهت بپرم
چو پلنگی به هوای رخِ ماهت بپرم
آه دکتر، نکند باز که عاشق شده ام
باز دیوانه و رسوای خلائق شده ام
من دگر خسته ام از عاشقی و مهر و وفا
راهِ بن بست و پر از حادثه و جور جفا
جاری ام کن زِ سر کوه که راهی بشوم
سوی دریای غمِ پُر ز تباهی بشوم
شربتی از لبِ لعلش بده تا مست شوم
سوی دریا بروم آنچه نبایست شوم.
شهلا دانشور
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *