مهربانتر از زنی ،اما تو چون زن نيستي

مهربانتر از زنی ،اما تو چون زن نيستي
همچو مردانی وليكن مالك تن نيستي
پرنیان تر از لطافت، خوش تر از حسِ بهار
شكلي از گل در تو هست اما تو سوسن نيستي
سمتِ غوغای سکوت قاصدک پر میزنی
مثلِ من در خویش می پیچی، ولی من نیستی
واژه ها در تو به معناي دگر سر ميزنند
آفتاب خانه ي مايي و روشن نيستي
قله ی کوهی ولی نا پایداری ای دریغ
محکمی، اما به استحکامِ آهن نیستی
نبض احساس وجود شعر در يك شاعري
گرچه من من ميكني بسيار، الكن نيستي
آه اي شيرين ترين حوا به قربانگاه عشق
آيه هاي شوقِ جاري كن، تو شيون نيستي
اي فرشته در زمين جاي قدم هايت بهشت
اوج را پرواز كن، بهر نشستن نيستي
شهلا دانشور
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *