ای به از گل بر سر احباب خاک خواریت

ای به از گل بر سر احباب خاک خواریت
چاره ساز جان کار افتاده زخم کاریت
در کنار نامه اغیار یادم کرده ای
تا بدانم بعد از این قدر فرامش کاریت
ایدل از آبحیات نامه های دوستان
بر کناری همچو خس دائم ز بیمقداریت
راه قاصد را بمژگان رفت و چشم انتظار
عاقبت آورد بهر ما خط بیزاریت
مرهم زخم دلم چون لاله غیر از داغ نیست
چشم دارم اینقدر دلجوئی از غمخواریت
بخت شورم منفعل دارد که با آن بیکسی
بسته مرهم از نمک هر دم بزخم کاریت
دیده امید را کردی سفید از انتظار
دوستان را خود نبود این چشم از دلداریت
کشور مهر و وفا بسیار بدآب و هواست
تا درین ملکی دلا لازم بود بیماریت
ناله بلبل درین گلزار بس باشد کلیم
خاطر گل را چه رنجانی توهم از زاریت
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *