ملت و دولت

ملت و دولت
دولت از نیروی ملت شد پدید
وای از آن دولت که ملت را ندید
هیچ دولت را نیابی پایدار
گر نباشد پایه هایش استوار
چیست وحدت پایه آرای قوم
تکیه بر امروز و بر فردای قوم
قوم اگر گفتم مرادم ملت است
ملت ارگویم اساسش وحدت است
ملت ما اندرین سخت آرمون
کرده ثابت وحدت خود را بخون
ملت امروزچون دیروز نیست
شیر سنگر مرغ دست آموز نیست
این عقاب تیز چشم خشمگین
نیست دیگر دست بین آنداین
بیگان در خون تپیده هفت سال
سوخته پروانه سانش پر و بال
این برهنه پای طوفان آفرین
این قیامت سازمیدان آفرین
فن مرب از مرگ و خون آموخته
غیرب از عشق و جنون آموخته
جوهر ملت ایمانست و بس
رهبرش خورشید و قرآنست بس
بی سواد و با سواد دانش به دام
تازه مشق و اوستاد دانش غلام
دیده در نور خدا اسرار حق
در نگاه مصطفی انوار حق
بردم تیغش قضا بارنگ خون
کرده نقش انا الیه را جعون
غازی سنگر گزین را عا نیست
گر گریبانش ستاره دار نیست
آنکه در میدان رزم آورده تاب
از گریبانش تبابد آفتاب
گر نباشد بر سر د و شش عیان
شکل زریی زشمشیر ی نشان
ماشه دور از نوک انگشتش مباد
سوی دشمن جای روپشتش مباد
ملت ماخورده جوش اتحاد
در میان کوره خون در جهاد
خون و آتش قوم رایکد ست کرد
درزهای زشت را پیوست کرد
ملت ورزیده بالق نظر
خودشناسد راه خیراز راه شیر
خود بخود داند که نیروی جهان
اتحاد است اتحاد است اتحاد
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *