مخمس چهارم احمد محمود امپراطور

مخمس چهارم احمد محمود امپراطور

سقف بشکست و فروریخت دری خانه ای ما
مهری کم مهر، سیاه بسته ز کاشانه ای ما
هر کجا است نشان از دلِ دیوانه ای ما
بوی خون می بدهد آب و گِل و دانه ای ما
زلف این هستی کلاویز شد از شانه ای ما
****
برف بیداد ز یکسوی و غم از سوی دیگر
آتش خصم ز یکسوی و بم از سوی دیگر
شام تاریک ز یکسو عدم از سوی دیگر
دود این ناله بلند دم، بدم از سوی دیگر
پس کجا خفته همان زیورِ شاهانه ای ما
****
شاعران زیاد ولی شاعر دیوانی کو
بیدل و حافظ و فردوسی و خاقانی کو
سعدی و مولوی و صائب و کاشانی کو
عاصی و عشقری و کابلی و فانی کو
چه جفایی شده در مجلس رندانه ای ما
****
دیر سال ایست که از یار نداریم سراغ
من و تنهایی و این گوشه ای متروکه ای باغ
با گل زرد و دم سرد کنم تازه دماغ
روشنایی به تهی بال که بُرد است چراغ
شمع مدفون ز خاکسترِ پروانه ای ما
****
نیست آن باده که تا سر کشم از جام ازل
تا کنم تازه دل خویش به انواعِ غزل
دفترِ عشق دهم زینتِ اوزان و مثل
برسانم پیء خود تا به دری قصرِ امل
سکرِ امید برون جسته ز شاهدانه ای ما
****
قصه ای هجر من از حادثه باید پرسید
ز جفای دو جهان رنگِ رخم باید دید
به سرِ طالعِ من چک زده باید خندید
از کجا و به سری عهدِ که باید امید
یار دیروز وفا کشته و بیگانه ای ما
****
زهر کین می کشیم هر جای بمثل عقرب
فارغ از انس و فرو رفته به شوق مذهب
همگان در طلبی شهرت و نام و منصب
به سر زار و ضعیف یکسره داریم غضب
این بود؟ حاصله ای قوت مردانه ای ما
****
زاهد اینجا نرسد فکر تو با طبع سلیم
منی پیرانه سر و دوستی با یارِ قدیم
عطر فردوس رسد با گل جنات نعیم
تو و آن صوفی و شیطان بمن است رجیم
دور رو تا نکنی رنجه تو جانانه ای ما
****
دل به دریایی که افتاده به مانند حباب
آسمان تیره شده در نظرم مثل سحاب
صوت بلبل به در گوش من است همچو غراب
آی پیمانه زنیم باز ازان باده ای ناب
محمود اینجا ز جگر پخته پرهیزانه ای ما

یکشنبه 17 جوزا 1394 هجری خورشیدی
که برابر میشود به 07 جون 2015 میلادی
سرودم
احمد محمود امپراطور
کابل/افغانستان

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *