هر چه داری، وفا نداری يار

هر چه داری، وفا نداری يار
ميل با آشنا نداری يار
گشته ام عمرها به دور سرت
سری همراه ما نداری يار
عاشقت زنده جاودان ز چه روست
گر تو آب بقا نداری يار؟
اولت صلح و آخرت جنگ است
به خدا انتها نداری يار
داری رفتار با شرنگ چرا
گر تو ناز و ادا نداری يار؟
همچو آيينه پيش روی تو ام
هيچ صدق و صفا نداری يار
سايلی را ز درگهت راني
رحم بر بينوا نداری يار
خاک راهت شدم نمی بيني
نظری پيش پا نداری يار
داری بر عالمی رواداري
ليک بر من روا نداری يار
بی نيازی تو از غرور حسن
به کسی التجا نداری يار
از فقيران کناره می گردي
خبر از بوريا نداری يار
يا مگر در مقام صلح کلي
حرف چون و چرا نداری يار؟
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *