به کام تشنه شبنم میفروشد
شهیدت میکند وآنگه برای ــ
مزارت شمع و پرچم میفروشد
حسین و عاشقانش را چه ارزان
به بازار محرم میفروشد
چو آدم بد شود؛ حتا خدا را ـ
به این خلق رمارم میفروشد
در اینجا ابر هم باران خود را
به خاک تشنه نمنم میفروشد
اگر ساقی قمار عشق را باخت
می و میخانه را هم میفروشد
دکانی دارد آن مرد سیاسی
که خوشخوش جان آدم میفروشد
یحیا جواهری