اگر دیده در مهر و مه ناظر است

اگر دیده در مهر و مه ناظر است غرض چیست او را از این، ظاهر است از آن دم که از چشم من غایبی حضوری…

ادامه مطلب

آن معلم که لبت را روش جان آموخت

آن معلم که لبت را روش جان آموخت هرچه آموخت به زلف تو پریشان آموخت ظاهراً بر ورق گل به خط سبز خرد آیت حسن…

ادامه مطلب

ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی

ای دل به طریقی سوی زلفش اگر افتی پرهیز از آن حلقه، مبادا که درافتی زنهار چو من در قدمش سر نهم ای اشک تو…

ادامه مطلب

با سگت یاری مرا کارِ خود است

با سگت یاری مرا کارِ خود است هرکسی را کار با یارِ خود است عاشقی کردم فتادم در بلا مبتلا هرکس ز کردار خود است…

ادامه مطلب

به بازی حلقهٔ زلف تو دل برد از من و خم زد

به بازی حلقهٔ زلف تو دل برد از من و خم زد به وقت خویش بادا وقت ما را گر چه برهم زد به ابرویت…

ادامه مطلب

تا به کی چشم تو جز غارت دین‌ها نکند

تا به کی چشم تو جز غارت دین‌ها نکند گویَش از جانب ما تا دگر این‌ها نکند سر شوریده به پایت نرسد تا فلکش بر…

ادامه مطلب

تا دلم را به غم هجر درانداخته‌ای

تا دلم را به غم هجر درانداخته‌ای صبر را خانه ز بنیاد برانداخته‌ای دل نیندازم اگر تیر تو از جان گذرد تا نگویند به سهمی…

ادامه مطلب

تا گرد عارض تو خط سبز بردمید

تا گرد عارض تو خط سبز بردمید بر گل بنفشه صدف زد و ریحان تر دمید آشفته ایم تا پیِ تسخیر عاشقان افسون بخواند خطّ…

ادامه مطلب

چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوهر می‌زنی

چند ای سرشکِ خون دم از پاکیِّ گوهر می‌زنی بر چهرهٔ زردم اگر نقشی زنی زر می‌زنی هر لحظه لافی می‌زنی ای گل ز خوبی…

ادامه مطلب

خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی

خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی باقیِ باده به پیش آر و هوالباقی گوی مطربا مجلس شوق است و حریفان جمعند ماجرای…

ادامه مطلب

دل به رویت هوس صحبت جانی دارد

دل به رویت هوس صحبت جانی دارد جان به فکر دهنت عیش نهانی دارد دیده چون اشک اگر در طلبت بشتابد بگذارش که به رویت…

ادامه مطلب

دلم از زلف تو پا بستهٔ سودا آمد

دلم از زلف تو پا بستهٔ سودا آمد بی دُر وصل توام اشک به دریا آمد گفته بودی که بپرهیز ز تیر نظرم چون نرفتیم…

ادامه مطلب

زهی تیره از زلف تو روز، شام

زهی تیره از زلف تو روز، شام به روی تو دعویّ مه ناتمام چو نسبت ندارد به زلف تو مشگ چرا می پزد عود سودای…

ادامه مطلب

صاحب روی نکو منصب دولت دارد

صاحب روی نکو منصب دولت دارد خاصّه خوبی که نشانی ز مروّت دارد این همه لطف که در ناصیهٔ خورشید است ذرّه‌ای نیست ز حسنی…

ادامه مطلب

کجا باشد چو می روشن ضمیری

کجا باشد چو می روشن ضمیری که دارد به ز ساغر دستگیری؟ جوانی کو ننوشد بادهٔ شوق ز دست نازنینی دلپذیری اگر پیری رسد آن…

ادامه مطلب

گر ای اشک دیده به خویشت بخواند

گر ای اشک دیده به خویشت بخواند مرو کآن سیه‌رو تو را می‌دواند کسی نیست کآنجا رساند پیامم مگر نالهٔ من به جایی رساند مرا…

ادامه مطلب

گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من

گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من زآن چه حاصل چون نشد هیچ آن دهان مفهوم من یار بوسی وعده فرمود از دهان خود مرا…

ادامه مطلب

گهی به پای تو جانم سرِ نیاز کشید

گهی به پای تو جانم سرِ نیاز کشید که دست از هوس کار غیر باز کشید دلم ز شیوهٔ چشمت ندید مردمی ئی به غیر…

ادامه مطلب

ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته‌ایم

ما به فکر دهنت ذوق شکر یافته‌ایم جُسته از غیب نشانی و خبر یافته‌ایم ما به کوی تو دری یافته‌ایم از فردوس چیست فردوس به…

ادامه مطلب

مرا در بزم رندان جرعه نوشی

مرا در بزم رندان جرعه نوشی به از سودای زهد و خود فروشی تو در پرده از آن همرازی ای عود که چون نی راز…

ادامه مطلب

منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی

منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی کس به جایی نرسد جز به چنین همراهی بیش در خرمنم آتش مزن ای ماه و بترس که…

ادامه مطلب

هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد

هرکه سر در قدمِ مردم مقبل ننهاد در ره عشق قدم بر سر منزل ننهاد طالب راه بر آن همه تا دست نشست پای ازین…

ادامه مطلب

از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی

از این شکسته دو روزی اگر جدا باشی خطا نباشد اگر بر خط وفا باشی اگر وفای رفیقان خود به جای آری خدای باد رفیق…

ادامه مطلب

اگر گویی که حسن از رویِ من خاست

اگر گویی که حسن از رویِ من خاست دروغی نیست در روی تو پیداست بدین رفتار و شکل ای سرو قامت به هرجا می روی…

ادامه مطلب

آه کز سعی رقیبان یار ترک من گرفت

آه کز سعی رقیبان یار ترک من گرفت دشمنان را دوست گشت و دوست را دشمن گرفت گر شد از دستِ غمش پاره گریبانم چه…

ادامه مطلب

ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی

ای دل آن دم شرف صحبت دلبر یابی که به سرمایهٔ اخلاص دلی دریابی آبرو می طلبی خاک شو و چشم مدار که ز دریا…

ادامه مطلب

با شمع چو گفتم که نشان غم دل چیست

با شمع چو گفتم که نشان غم دل چیست از سوزِ دل سوخته آهی زد و بگریست گیرم که شوم ز آب خِضر زندهٔ جاوید…

ادامه مطلب