قطعات اهلی شیرازی
خار خاری که بجان ریشه زد از عشق گلی
خار خاری که بجان ریشه زد از عشق گلی کی بقطع نظری از هوش وی برهی صدره از وی ببری سر زند از دل دگرت…
بگذر ز بزرگی که بود مایه آزار
بگذر ز بزرگی که بود مایه آزار زشت است ز یوسف صفتان شیوه گرگی خاشاک ضعیف از تبر غم نخورد زخم شد زیر تبر کنده…
با وجود پادشاهان سخن کز لطف نظم
با وجود پادشاهان سخن کز لطف نظم بر حدیث هر یکی واجب بود صد آفرین عقل و فهم شاعران در عجز و حیرت آورند سعدی…
نفس مدعی که کون خر است
نفس مدعی که کون خر است همه شورست و هیچ سوزش نیست روحبخشی مسیح داند و بس کون خر غیر عر و گوزش نیست اهلی…
مرغان عرش بر سر طوبی نشسته اند
مرغان عرش بر سر طوبی نشسته اند چون مرغ دل اسیر هوی و هوس نی اند ما همچو مرغ خانه ببند کسان اسیر آزاده آن…
کسی نزاری مجنون کجاست در عالم
کسی نزاری مجنون کجاست در عالم به زور نیز چو فرهاد مرد کاری نیست ببین که هر دو چه دیدند پس مراد ز دوست بطالع…
ذره خاکی که دست قدرت او را برگرفت
ذره خاکی که دست قدرت او را برگرفت آدم از سیر و سلوک و گردش اطوار شد قطره آبی ز دریا برد ابرش در هوا…
حیران کارخانه صنعم که صد گره
حیران کارخانه صنعم که صد گره در کار عقل مصلحت اندیش ازو بود ترکیب خاک پشه نگه کن که با وجود گر ذره یی سه…
بنده را مردن از طلب خوشتر
بنده را مردن از طلب خوشتر خاصه ذکر روی بندگی طلبد مردن اسکندرش بسی بهتر که از خضر آب زندگی طلبد شاعران در جهان دو…
ای نجم سعادت اثرای کوکب مسعود
ای نجم سعادت اثرای کوکب مسعود بر اهلی مسکین فکن از لطف نگاهی خواهند جو و کاه خران از من درویش با آنکه به دستم…
هر پسر را که بود آب رخ از دولت تیغ
هر پسر را که بود آب رخ از دولت تیغ پیش ارباب نظر چون زر و کش باشد خوش بود گر پسران دست بدارند از…
گنج سخنم مایه ندزدم چو حریفان
گنج سخنم مایه ندزدم چو حریفان در مال کسان میل بدین پایه حرام است ما را که خدا داده بود چشمه حیوان دریوزه آب از…
کسی که سر بدر آرد ز روزن هستی
کسی که سر بدر آرد ز روزن هستی نگاه کن بدو نیکش که هر دو موجودست گر آفتاب سعات برو نظر نظر دارد همیشه همدم…
دیده باشی برای دفع گزند
دیده باشی برای دفع گزند صورتی خوش که بر سر خشتست شکل ناکس همان صفت دارد صورتی خوب و معنیی زشتست اهلی شیرازی
خار و گل باهم برآمد خاصه در گلزار شعر
خار و گل باهم برآمد خاصه در گلزار شعر ای سخن چین گل بچین از گلشن دیوان من من بصد خون جگر باغ گلی آراستم…
به شعر فخر مکن راه شاعری مسپر
به شعر فخر مکن راه شاعری مسپر مگر شعار کنی در کلام حق قانون ز سوره شعرا « رب نجنی » اهلی ز سیرت شعرا…
ای لییمان چه میگویید عیب مزبله
ای لییمان چه میگویید عیب مزبله زانکه در اصل است خاک او همان خاک شما گر ملوث گشته، اوث او نه از بطن خودست ظاهرش…