از تک اسب و بانگ نعرۀ مرد

از تک اسب و بانگ نعرۀ مرد کوه یر نوف شد هوا پر گرد

ادامه مطلب

تبنک را چو کژ نهی بیشک

تبنک را چو کژ نهی بیشک ریخته کژ برآید از تنبک

ادامه مطلب

سر که یابد گسسته کیسنه را

سر که یابد گسسته کیسنه را دور باشد بتاوه کرسنه را

ادامه مطلب

لاله از خون دیده آغشته

لاله از خون دیده آغشته متحیر بماند و سرگشته

ادامه مطلب

آن صنم را ز گاز و ز نشکنج

آن صنم را ز گاز و ز نشکنج تن بنفشه شد و دو لب نارنج

ادامه مطلب

تیز شد عشق و در دلش پیچید

تیز شد عشق و در دلش پیچید جز غریو و غرنگ نپسیچید

ادامه مطلب

سرد آهش چو زنگیانی زشت

سرد آهش چو زنگیانی زشت که ببیزند خردۀ انگشت

ادامه مطلب

لشکر شادبهر در جنبید

لشکر شادبهر در جنبید نای رویین و کوس بغر نبید

ادامه مطلب

از گهر گرد کردن بفخم

از گهر گرد کردن بفخم نه گهر چید هیچکس نه درم

ادامه مطلب

چون برون جست مرز از سوراخ

چون برون جست مرز از سوراخ شد سموره بنزد او گستاخ

ادامه مطلب

سنگ بی نمج و آب بی زایش

سنگ بی نمج و آب بی زایش همچو نادان بود بآرایش

ادامه مطلب

مرورا گشت گردن و سر و پشت

مرورا گشت گردن و سر و پشت سر بسر کوفته بکاج و بمشت

ادامه مطلب

او مرآن را در آن یله کرده است

او مرآن را در آن یله کرده است مهر او را ز دل خله کرده است

ادامه مطلب

چون مراغه کند کسی بر خاک

چون مراغه کند کسی بر خاک چون برد خاک او چه دارد باک

ادامه مطلب

شاه غزنین چو نزد او بگذشت

شاه غزنین چو نزد او بگذشت چون دویزه بگردش اندر گشت

ادامه مطلب

مرد ملاح تیز اندک رو

مرد ملاح تیز اندک رو راند بر باد کشتی اندر ژو

ادامه مطلب

از غم تو بدل گریغش نیست

از غم تو بدل گریغش نیست هر چه دارد ز تو دریغش نیست

ادامه مطلب

چون بیامد بوعده بر سامند

چون بیامد بوعده بر سامند آن کنیزک سبک زبام بلند برسن سوی او فرود آمد گفتی از جنبشش درود آمد جان سامند را بلوس گرفت…

ادامه مطلب

شد مژه گرد چشم او ز آتش

شد مژه گرد چشم او ز آتش نیش [و] دندان کژدم و کربش

ادامه مطلب

منظر او بلند چون خوازه

منظر او بلند چون خوازه هر یکی زو بزینت تازه

ادامه مطلب

بارگی خواست شاد بهر شکار

بارگی خواست شاد بهر شکار بر نشست و بشد بدیدن شار

ادامه مطلب

دل پهلو پسر بساز آورد

دل پهلو پسر بساز آورد ساز مهرش همه فراز آورد

ادامه مطلب

صعب چون بیم و تلخ چون غم جفت

صعب چون بیم و تلخ چون غم جفت تار چون گور و تنگ چون دل زفت

ادامه مطلب

مهر ایشان بود فیا وارم

مهر ایشان بود فیا وارم غمتان من بهر دو بگسارم

ادامه مطلب

با غلامان و آلت شکره

با غلامان و آلت شکره کرد کار شکار و کار سره

ادامه مطلب

خواستم با نیاز و داشادش

خواستم با نیاز و داشادش پدر اینجا بمن فرستادش حرکاتش همه ره هنرست برم از جان من عزیزترست

ادامه مطلب

کار زرگر به زر شود بر راه

کار زرگر به زر شود بر راه زر به زرگر سپار و کار بخواه

ادامه مطلب

مثل مو بود بدین اندر

مثل مو بود بدین اندر مثل زو فرین و آهن در

ادامه مطلب

ببر آورد بخت پوده درخت

ببر آورد بخت پوده درخت من بدین شادم و تو شادی سخت

ادامه مطلب

رای دانا سر سخن ساریست

رای دانا سر سخن ساریست نیک بشنو که این سخن باریست

ادامه مطلب

که حسد هست دشمن ریمن

که حسد هست دشمن ریمن کیست کو نیست دشمن دشمن

ادامه مطلب

نکند میل بی هنر بهنر

نکند میل بی هنر بهنر که بیوسد ز زهر طعم شکر

ادامه مطلب

بر سر باد تند و موج بلند

بر سر باد تند و موج بلند تا بیک آبخوستشان افکند

ادامه مطلب

رخ ز دیده نگاشته بسر شک

رخ ز دیده نگاشته بسر شک وان سرشکش برنگ تازه زرشک

ادامه مطلب

گاه اقبال آبگینه خنور

گاه اقبال آبگینه خنور بستاند ز تو عدو به بلور

ادامه مطلب

نتوان ساخت از کدو گوداب

نتوان ساخت از کدو گوداب نه ز ریکاشه جامۀ سنجاب

ادامه مطلب

بسپاریم دل بجستن جنگ

بسپاریم دل بجستن جنگ در دم اژدها ویشک نهنگ

ادامه مطلب

رخم از رنگ تست ریشیده

رخم از رنگ تست ریشیده دلم از زلف تست پیچیده

ادامه مطلب

گرد پرگار چرخ مرکز بست

گرد پرگار چرخ مرکز بست شبه مرجان شد و بلور جمست

ادامه مطلب

هر که بر درگه ملوک بود

هر که بر درگه ملوک بود از چنین کار با خدوک بود

ادامه مطلب

با درفش ار تپانچه خواهی زد

با درفش ار تپانچه خواهی زد باز گردد بتو هر آینه بد

ادامه مطلب

چون همی شد بخانه آماده

چون همی شد بخانه آماده دید مردی براه استاده

ادامه مطلب

گفت بر پرنیان ریشیده

گفت بر پرنیان ریشیده طبل عطار شد پریشیده

ادامه مطلب

هر که را رهبری کلاغ کند

هر که را رهبری کلاغ کند بی گمان دل بدخمه داغ کند

ادامه مطلب

بندیان داشت بی زوار و پناه

بندیان داشت بی زوار و پناه برد با خویشتن بجمله براه

ادامه مطلب

روز پیکار و روز کردن کار

روز پیکار و روز کردن کار بستدندی ز شیر شرزه شکار

ادامه مطلب

فعل آلوده گوهر آلاید

فعل آلوده گوهر آلاید از خم سر که سر که پالاید هر کجا گوهری بدست بدیست بدگهر نیک چون تواند زیست بد ز بد گوهران…

ادامه مطلب

هر که را راهبر ز غن باشد

هر که را راهبر ز غن باشد منزل او بمرزغن باشد

ادامه مطلب

بهمه شهر بود ازو آذین

بهمه شهر بود ازو آذین در بریشم چو کرم پیله زمین

ادامه مطلب

زان گشاید فقع که بگشادی

زان گشاید فقع که بگشادی زان نمایذ ترا که بنمادی

ادامه مطلب