گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بود

گرنه از جوش نزاکت بر تنش سنگین بود

تار و پود پیرهن از رشتهٔ جانش کنم

منصب مشعل فروزی داده عشقش سینه را

شمعها از آه روشن در شبستانش کنم

خودبخود گل می کند اسرار دلها، تا به کی

همچو بوی غنچه ضبط راز پنهانش کنم

کو عروج طالعی جویا که تا مانند ماه

جای در یک پیرهن با مهر تابانش کنم

جویای تبریزی

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *