وقتی با من نیستی من خواب میخواهم چه کار

وقتی با من نیستی من خواب میخواهم چه کار
من که خود مستم شراب ناب میخواهم چه کار

وقتی با من نیستی روحم پریشان می‌شود
چهره ای پُر نور و هم شاداب میخواهم چه کار

من ترا چون دوست دارم بی تو حالم خوب نیست
وقتی رفتی طبله و رباب میخواهم چه کار

کُنج چشم ات خانه ام بود و ندانستم ترا
بعد از این من گوشه ای محراب میخواهم چه کار

تشنه بودم ، تشنگی با دیدن تو رفع شد
گر نباشی رود و هم سیلاب میخواهم چه کار

طلحه مهاجر

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *