با سوگواران

با سوگواران

ز شهر فجر پیام آوری ظهور نکرد

چریک نور ز مرز افق عبور نکرد

دگر نداشت توان ستیز مرغ اسیر

مگو به پنجره ها حمله از غرور نکرد

دلم جزیرة متروک آرزوها شد

مسافری گذر از آن دیار دور نکرد

روایتیست ز سنگ صبور در گیتی

کسی حکایت ازین شیشة صبور نکرد

تنور سرکش سوگ جوانه هاست دلم

که نسل هیمه چرا شکوه از تنور نکرد

شهید من چه کنم دشنة یتیم ترا

دگر کسی گذر از کوچه باغ نور نکرد

منم سیاه ترین سطر دفتر هستی

خوشا کسی که چنین سطر را مرور نکرد

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *