تفنگ داده به دست رقیب، م یخندد

تفنگ داده به دست رقیب، م یخندد
به ناتوانی ما هم عجیب م یخندد
گن هنکرده ترین قوم عفو م یخواهند
در این معامله ها «یامجیب » م یخندد
به جبرییل کسی وحی ما چرا نبرد؟
خدا در این سخن از رگ، قریب م یخندد
شب است و ماه پس ابر تیره پنهان است
عروس پنجر هها دلفریب م یخندد
اگر لبش ببری از زبان دیگر او-
به لهجۀ یخن گُل، دو سیب م یخندد
سکوت رقص شما، آیت غلامی بود
به گام های شما، پا یزیب م یخندد
همان که تیشه به یک ریشه زد، نم یفهمد
درون باغ، دو صد عندلیب م یخندد
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *