ازین شکسته دلم گر نحیف و رنجورم

ازین شکسته دلم گر نحیف و رنجورم
که در غمش بگریبان نمی رسد زورم
هزار بار ازین همرهان گسستم و باز
فلک نهشت جدا همچو تار طنبورم
سرم بغیر گریبان فرو نمی آید
بدستگاه قناعت ز بسکه مغرورم
چنینکه صورت خامم کدورت انگیزست
ببزم دهر تو گوئی چراغ بینورم
ز خلق راحت تنهائیم رهانیده
بکنج خلوت خود در بهشت بیحورم
بباغ دهر خس آشیانه را مانم
که در میان طراوت ز خرمی دورم
ز ضعف بار مداوا نمی توانم برد
طبیب را چه گنه گر همیشه رنجورم
نیافتم هنری بهتر از سبکباری
اگر ندارم چیزی ببار معذورم
در انتظار خرابی بسر رود عمر
کلیم همچو حباب آنزمان که معمورم
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *