بيا که مست و مدهوشت شوم يار

بيا که مست و مدهوشت شوم يار
غلام حلقه بر گوشت شوم يار
نزاکت از سر و پايت زند جوش
خراب اين بر و دوشت شوم يار
به انگشت تو بندم رشتهء جان
مبادا من فراموشت شوم يار
چو نی سوزم ز آه و نالهء خويش
ز سر تا پای گلپوشت شوم يار
به حرف آمد لبت از خويش رفتم
فدای لعل خاموشت شوم يار
نهم چون عشقری بر تارک خود
اگر واصل به پاپوشت شوم يار
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *