در دلم آتش محبت اوست

در دلم آتش محبت اوست
آب چشمم ز دود فرقت اوست
نیست دود دلم بهیأت سرو
از دلم رسته سرو قامت اوست
لب لعلش که شد می آلوده
چشمم آلوده خون ز حسرت اوست
رخشش ابرو باد و لمعه نعل
در گه پویه برق آفت اوست
گز ذلیلم به عشق و می ای شیخ
این مذلت هم از مشیت اوست
بنده پیر دیرم ای زاهد
که فراغم ز درد صحبت اوست
فانی و دلبر خراباتی
که فنا حاصلش ز خدمت اوست
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *