قصاید فرخی سیستانی
در مدح خواجه ابوبکر حصیری گوید
در مدح خواجه ابوبکر حصیری گوید دل آن ترک نه اندر خور سیمین بر اوست سخن او نه ز جنس لب چون شکر اوست با…
در مدح خواجه بزرگ و عذر تفصیر خدمت
در مدح خواجه بزرگ و عذر تفصیر خدمت ای رسانیده مرا حشمت و جاه تو به جاه فضل و کردار تو بگرفته ز ماهی تا…
در مدح سلطان محمود بن سبکتگین غزنوی
در مدح سلطان محمود بن سبکتگین غزنوی با من به شابهار به سر برد چاشتگاه ماه من آنکه رشک برد زود و هفته ماه گفت:…
در مدح عارض سپاه محمودی ابوبکر عمید الملک قهستانی
در مدح عارض سپاه محمودی ابوبکر عمید الملک قهستانی پشت من بشکست همچون پر شکن زلفین یار اشک من بیجاده گون و چشم من بیجاده…
در مدح یمین الدوله سلطان محمود بن ناصر الدین سبکتگین غزنوی
در مدح یمین الدوله سلطان محمود بن ناصر الدین سبکتگین غزنوی بر آمد پیلگون ابری ز روی نیلگون دریا چو رای عاشقان گردان چو طبع…
درمدح یمین الدوله محمود بن ناصرالدین و ذکر فتوحات او گوید
درمدح یمین الدوله محمود بن ناصرالدین و ذکر فتوحات او گوید سال و ماه نیک و روز خرم و فرخ بهار بر شه فرخنده پی…
نیز در مدح شمس الکفاة ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی وزیر گوید
نیز در مدح شمس الکفاة ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی وزیر گوید تاخم می را بگشاد مه دوشین سر زهد من نیست شد و توبه…
در تهنیت مهرگان و مدح عضد الدوله امیر یوسف
در تهنیت مهرگان و مدح عضد الدوله امیر یوسف مهرگان رسم عجم داشت به پای جشن اوبود چو چشم اندربای هر کجا در شدم از…
در مدح امیر یوسف بن ناصر الدین
در مدح امیر یوسف بن ناصر الدین دوش همه شب همی گریست به زاری ماه من آن ترک خوبروی حصاری برد و بناگوش سایبانش همی…
در مدح امیر ابواحمد محمدبن محمود غزنوی گوید
در مدح امیر ابواحمد محمدبن محمود غزنوی گوید ای دل تو چه گویی که زمن یاد کند یار پرسد که چگونه ست کنون یار مرا…
در مدح امیر ابو احمد محمد بن محمود بن ناصر الدین
در مدح امیر ابو احمد محمد بن محمود بن ناصر الدین سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان…
در ستایش سلطان مسعود غزنوی گوید
در ستایش سلطان مسعود غزنوی گوید بدین خرمی و خوشی روزگار بدین خوبی و فرخی شهریار چنان گشت گیتی که ما خواستیم خدایا تو چشم…
در مدح خواجه ابوالقاسم احمد بن حسین میمندی
در مدح خواجه ابوالقاسم احمد بن حسین میمندی زمانه رغم مرا ای به رخ ستیزه ماه خطی کشید بر آن عارض سپید سیاه گمانش آن…
در مدح خواجه حسین بن علی گوید
در مدح خواجه حسین بن علی گوید دلم همی نشود بر فراق یار صبور همی بخواهد پرسیدن و سلام از دور اگر فراق بخواهد دل…
در مدح سلطان محمود بن ناصر الدین گوید
در مدح سلطان محمود بن ناصر الدین گوید بخندد همی باغ چون روی دلبر ببوید همی خاک چون مشک اذفر بسبزه درون لاله نو شکفته…
در مدح عضد الدوله امیر ابو یعقوب یوسف سپهسالار گوید
در مدح عضد الدوله امیر ابو یعقوب یوسف سپهسالار گوید دی چو دیوانه بر آشفت و به زه کرد کمان پیش او باز شدن جز…
در مدح یمین الدوله سلطان محمود بن ناصر الدین سبکتگین
در مدح یمین الدوله سلطان محمود بن ناصر الدین سبکتگین بگذرانیدی سپاه از رود هایی کز قیاس ژرف دریا باشد اندر جنب آن هر یک…
درمعنی عشق گوید
درمعنی عشق گوید مرا، دی عاشقی گفت ای سخنور میان عاشق و معشوق بنگر نگه کن تا چه باید هر دوانرا وزین دو کز تو…
نیز در مدح سیدالکفاة خواجه ابوعلی حسنک وزیر گوید
نیز در مدح سیدالکفاة خواجه ابوعلی حسنک وزیر گوید باری ندانمت که چه خو داری ای پسر تا نیستی مرا و ترا هیچ درد سر…
در تهنیت عید و مدح سلطان محمود غزنوی
در تهنیت عید و مدح سلطان محمود غزنوی ز بهر تهنیت عید بامداد پگاه بر من آمد خورشید نیکوان از راه چو چین کرته بهم…
در مدح امیر یوسف سپاهسالار
در مدح امیر یوسف سپاهسالار ای پسر! جنگ بنه، بوسه بیار این همه جنگ و درشتی به چه کار جنگ یکسو نه و دلشاد بزی…
در مدح امیر ابواحمد محمد بن محمود گوید
در مدح امیر ابواحمد محمد بن محمود گوید نبود عاشقی امسال مر مرا در خور کنون که آمد بر خط نهاد باید سر مرا تو…
در مدح ابوبکر عمید الملک قهستانی عارض لشکر گوید
در مدح ابوبکر عمید الملک قهستانی عارض لشکر گوید ای غالیه کشیده ترا دست روزگار باز این چه غالیه ست که تو برده ای بکار…
در صفت باغ نو و کاخ ومجلس و دریاچه کاخ سلطان محمود گوید
در صفت باغ نو و کاخ ومجلس و دریاچه کاخ سلطان محمود گوید بفرخنده فال و بفرخنده اختر به نو باغ بنشست شاه مظفر بروز…
در مدح خواجه ابوبکر حصیری عبدالله بن یوسف سیستانی ندیم گوید
در مدح خواجه ابوبکر حصیری عبدالله بن یوسف سیستانی ندیم گوید چند روزست که از دوست مرا نیست خبر من چنین خامش و جان و…
در مدح خواجه جلیل عبدالرزاق بن احمدبن حسن میمندی
در مدح خواجه جلیل عبدالرزاق بن احمدبن حسن میمندی ز آفتاب جدا بود ماه چندین شب همی دوید بگردون بر آفتاب طلب خمیده گشته ز…
در مدح سلطان محمود غزنوی گوید
در مدح سلطان محمود غزنوی گوید مهرگان آمد و سیمرغ بجنبید از جای تا کجا پرزند امسال و کجا دارد رای وقت آن شد که…
در مدح عضد الدوله امیر یوسف برادر سلطان محمود
در مدح عضد الدوله امیر یوسف برادر سلطان محمود همیشه گفتمی اندر جهان به حسن و جمال چو یار من نبود وین حدیث بود محال…
در مدح یمین الدوله سلطان محمود غازی غزنوی
در مدح یمین الدوله سلطان محمود غازی غزنوی عید عرب گشادبه فرخندگی علم فرخنده باد عید عرب برشه عجم سلطان یمین دولت و پیرایه ملوک…
نیز در مدح امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصر الدین
نیز در مدح امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصر الدین آن کمر باز کن بتا ز میان زین غم و وسوسه مرا برهان من در…
این قصیده مصنوعه را در مدح سلطان محمود گفته است
این قصیده مصنوعه را در مدح سلطان محمود گفته است پار آن اثر مشک نبوده ست پدیدار امسال دمید آنچه همیخواست دلم پار بسیار دعا…
در تهنیت ولادت پسری از امیر ابویعقوب یوسف برادرسلطان محمود
در تهنیت ولادت پسری از امیر ابویعقوب یوسف برادرسلطان محمود سپیده دم که هوا بر درید پرده شب بر آمد از سرکه روز با ردای…
در مدح امیر یوسف بن ناصر الدین سپاهسالار
در مدح امیر یوسف بن ناصر الدین سپاهسالار ای ترک دگر خیره غم روزه نداری کز کوه برون آمدآن عید حصاری گریک مه پیوسته به…
در مدح امیر ابواحمد محمد بن محمود بن ناصرالدین سبکتگین
در مدح امیر ابواحمد محمد بن محمود بن ناصرالدین سبکتگین تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب گه ز دل در…
در مدح ابوبکر عبدالله بن یوسف حصیری ندیم سلطان محمود
در مدح ابوبکر عبدالله بن یوسف حصیری ندیم سلطان محمود ماه فروردین از گنج گهر یافت مگر که بیاراست همه روی زمین را به گهر…
در ذکر وفات سلطان محمود و رثاء آن پادشاه گوید
در ذکر وفات سلطان محمود و رثاء آن پادشاه گوید شهر غزنین نه همانست که من دیدم پار چه فتاده ست که امسال دگرگون شده…
در مدح خواجه ابوبکر حصیری ندیم سلطان محمود گوید
در مدح خواجه ابوبکر حصیری ندیم سلطان محمود گوید آن سمن عارض من کرد بناگوش سیاه دو شب تیره بر آورد زد وگوشه ماه سالش…
در مدح خواجه سید منصور بن حسن میمندی
در مدح خواجه سید منصور بن حسن میمندی ای دل ز تو بیزارم واز خصم نه بیزار کز خصم به آزار نیم وز تو به…
در مدح سلطان محمود بن ناصر الدین غزنوی
در مدح سلطان محمود بن ناصر الدین غزنوی هر که خواهنده دین باشد و جوینده راه شغل از طاعت ایزد بود خدمت شاه شاه محمود…
در مدح عضدالدوله امیر یوسف سپهسالار برادر سلطان محمود
در مدح عضدالدوله امیر یوسف سپهسالار برادر سلطان محمود خیز تا هر دو بنظاره شویم ای دلبر بدر خانه میر ،آن ملک شیر شکر میریوسف…
در مدح یمین الدوله سلطان محمود غزنوی گوید
در مدح یمین الدوله سلطان محمود غزنوی گوید تا گرفتم صنما وصل تو فرخنده به فال جز به شادی نسپردم شب و روز ومه و…
نیز در مدح امیر ابواحمد محمدبن محمد غزنوی
نیز در مدح امیر ابواحمد محمدبن محمد غزنوی بامدادان پگاه آمد با روی چو ماه آنکه آراسته زو گردد هر عید سپاه اندکی غالیه بر…
نیز در مدح عضدالدوله امیر یوسف سپاهسالار برادر سلطان محمود گوید
نیز در مدح عضدالدوله امیر یوسف سپاهسالار برادر سلطان محمود گوید همی نسیم گل آرد بباغ بوی بهار بهار چهر منا! خیز و جام باده…
در دعای سلطان و تقاضای ملازمت سفر گوید
در دعای سلطان و تقاضای ملازمت سفر گوید ای بر گذشته از ملکان پایگاه تو قدر تو بر سپهر بر آورده گاه تو ماه منیر…
در مدح امیر یوسف بن ناصر الدین گوید
در مدح امیر یوسف بن ناصر الدین گوید کاشکی کردمی از عشق حذر یا کنون دارمی از دوست خبر ای دریغا که من از دست…
در مدح امیر ابو یعقوب یوسف و تهنیت ولادت پسری از وی
در مدح امیر ابو یعقوب یوسف و تهنیت ولادت پسری از وی مرا بپرسید از رنج راه و شغل سفر بت من آن صنم ماهروی…
در مدح ابوالحسن علی بن الفضل بن احمد معروف به حجاج
در مدح ابوالحسن علی بن الفضل بن احمد معروف به حجاج ترک من بر دل من کامروا گشت و رواست ازهمه ترکان چون ترک من…
در مدح خواجه ابوبکر حصیری ندیم سلطان محمود
در مدح خواجه ابوبکر حصیری ندیم سلطان محمود عاشقانرا خدای صبر دهاد هیچکسرا بلای عشق مباد با همه بیدلان برابر گشت هر که اندر بلای…
در مدح خواجه عمیدابوالحسن منصور گوید
در مدح خواجه عمیدابوالحسن منصور گوید شمار روزه همی بر گفت روز شمار تمام کرد به عید محمد مختار شمار بوسه ز معشوق باز باید…
در مدح سلطان محمود غزنوی و تقاضا گوید
در مدح سلطان محمود غزنوی و تقاضا گوید ای شهی کز همه شاهان چو همی در نگرم خدمت تست گرامی تر و شایسته ترم تا…