دنبال جفاهای تو هم سیم و زرم رفت
گفتم که سرم تحفه دیدار تو باشد
در مکتب عشق تو به والا که سرم رفت
من ماندم و دنیای پر از بغض و شکایت
آن یارک دُردانه هم از دور و برم رفت
گفتم که بدون رُخ او لب نگشایم
من مال و زری را چه کنم همسفرم رفت
گویی که چرا ماتم دنیا گرفته ام
آن یار پری چهره و پُر از گهرم رفت
طلحه مهاجر