شـد مدتی كه خاطـرش از ما گرفتـه اســت

شـد مدتی كه خاطـرش از ما گرفتـه اســت
يا رب چـه حــرف در دل او جـا گرفتـه اســت
امــروز، در ديـار جنـون، طفـل اشــك ماســت
شــوريـده‌ای كه دامـن صحــرا گرفتــه اســت
خـورشــيد را، چو صبـح، در آغـوش می‌كــشد
روشــندلی كـه دامــن شـبها گـرفتــه اســت
هــرگــــز شــــكار دام علايــــق نمــی‌شــــود
آزاده‌ای كــه گــوشـــه دنــيا گــرفتـــه اســت
امــروز نــام ســـرو ســـهی كــس نمــی‌بــرد
طـــرف قــد بلــند تــو بــالا گــرفــــته اســــت
صــبر و شــكيب و تاب و توان عقل و هوش را
چشمت ز دست ما همه يك جا گرفته است

ملک‌ الشعراء قاری عبدالله

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *