خطاب به دختران افغان

خطاب به دختران افغان
ای شاخه ی گل ،شکسته تا چند؟
ای سروران، نرسته تاچند؟
ای مرغ بهشت، خسته تاچند
در کنج قفس نشسته تاچند؟
بشکن قفس و چمن بیاران
بی روی تو زندگی نکو نیست
در باغ امید رنگ و بو نیست
هردل که هوای تو در اونیسن
جاییست که شمع آرزو نیست
در قلب سیه دلان مکن جای
معیاد تو کار و بار تو بس
اخلاق نکو حصار تو بس
شرع نبوی شعار تو بس
این شمع به رهگذار تو بس
در پر تو نور حق برون آی
تو خفته و کاروان روانست
فرصت چو شرر سبک عناست
خواب تو چرا چنین گرانست؟
مرغ سحری سرود خوانست
صبح است تو نیز بر شوازجای
بیرون و درون خانه از تست
بام و در آشیانه از تست
سر تا سر این زمانه از تست
این عرصه ی بیکران از تست
در کنج خموش تن مفرسای
از ساحل سند تا زر افشان
یک عایله یک سرای میدان
ای مادر دودمان افغان
از اهل سرا مباش پنهان
در خانه ی خویش چهره بگشای
تا چند گره، گره گشا شو
با ساز زمانه هم نوا شو
خود راه شناس و رهنما شو
ای راز نهفته بر ملا شو
راز دل روزگار بنمای
آن کودک شیر خوار معصوم
کامروز بدست تست چون موم
فردا چو شود نتیجه معلوم
باشی تو بنزد قوم محکوم
گر طفل تو کج نهد کمی پای
طفل تو چو برگ گل لطیف است
این عنصر پاک بس شریف است
منسوب به ملت حنیف است
چشم و دل و دست او عفیف است
بر طفل عزیز خود ببخشای
تا رهرو و راه بین نباشی
با اهل وطن قرین نباشی
با جامعه همنشین نباشی
آگاه از آن و این نباشی
طفل از پی تو چسان نهد پای؟
علم تو یگانه زیور تست
افکار تو گنج وگوهر تست
عقل تو چو تاج بر سر تست
نور رخ تو ز جوهر تست
این نور برنگ ها میالای
دانی که حیات نیست جز کار؟
بی کار بقای تست دشوار
دستی که چو نخل میدهد بار
حیف است بدوش دیگری بار
از زحمت دیگران میاسای
ای نخل امید ! تا جهان باد
گلهای تو دور از خزان باد
افکار تو تازه و جوان باد
محکوم قضای آسمان باد
هر پنجه که بفشرد ترا نای
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *