ای تو را در وجوه شمع و شکر

ای تو را در وجوه شمع و شکر نقد هر کیسه کاسمان بر دوخت چشم گردون ندید روی وجود تا قضا شمع دولتت بفروخت هین…

ادامه مطلب

ای فلک قدری که هر شب رای رو شنت

ای فلک قدری که هر شب رای رو شنت دیدبانان افق را دیده ها حیران کند آفرینش چون قلم سر بر خط فرمان نهد چون…

ادامه مطلب

به خواب دوش چنان دیدمی که صدر جهان

به خواب دوش چنان دیدمی که صدر جهان بخواند پیشم و تشریف داد و زر بخشید شدم به نزد معبر بگفتم این معنی جواب داد…

ادامه مطلب

خدایگان جهان مالک رقاب امم

خدایگان جهان مالک رقاب امم تویی که هست زبان تو ترجمان قضا نهد مجاهز خلق تو از نفایس عطر هزارگونه بضاعت در آستین صبا ز…

ادامه مطلب

خدایگانا معلوم رای روشن توست

خدایگانا معلوم رای روشن توست خلوص بندگی و شرط نیک خواهی من نه آن کسم که مرا آن محل و مرتبه هست که کار ملک…

ادامه مطلب

شهریارا برای مدحت تو

شهریارا برای مدحت تو تیغ فکرت همیشه آخته ام بر بساط هوات اسب مراد بر رخ روزگار تاخته ام گرچه از آرزوی خدمت تو دل…

ادامه مطلب

افتخار زمانه شمس الدین

افتخار زمانه شمس الدین ای چو عنقا نظیر تو معدوم همچو هد هد بر آستانه تو فلک تند چاپلوس خدوم باز اقبالت آشیان کرده همچو…

ادامه مطلب

ای خرد در طلب غایت تو

ای خرد در طلب غایت تو کرده پا آبله از بس دوری تو به تدبیر جهان مشغولی گر بکارم نرسی معذوری از تو من بنده…

ادامه مطلب

ای قضا صولتی که در عالم

ای قضا صولتی که در عالم آنچه حکمت کند قدر نکند و آنچه با خلق می کند سعیت با چمن شبنم مطر نکند شرف ذاتیت…

ادامه مطلب

بزرگوارا سالی زیادت است که من

بزرگوارا سالی زیادت است که من به جام نظم می مدح تو همی نوشم ندیده ام ز تو نانی چنانک بر گویم نیافته ز تو…

ادامه مطلب

خدایگان اکابر بهاء دولت دین

خدایگان اکابر بهاء دولت دین تو را رسد به جهان سروری و سر داری من از هوای تو خو باز چون توانم کرد؟ که با…

ادامه مطلب

خسروا!ابر رحمت تو کجاست

خسروا!ابر رحمت تو کجاست تا ز فیضش به فتح باب رسم سایه ای بر سرم فکن به کرم تا ز رفعت بر آفتاب رسم چون…

ادامه مطلب

صاحب جلد کت از راه ببرد

صاحب جلد کت از راه ببرد وین هم از جلدی آن قحبه زن است ورنه این سیم سر زرین گوش چه سزاوار چو تو سیم…

ادامه مطلب

امام عالم و مفتی وقت محیی الدین

امام عالم و مفتی وقت محیی الدین تویی به اسب و رخ از کاینات گشته فره به مدح تو دو سه نوبت قصیده ها گفتم…

ادامه مطلب

ای خداوندی که خاک درگهت را ز اعتقاد

ای خداوندی که خاک درگهت را ز اعتقاد خستگان تیر محنت نوش دارو کرده اند تا عروس ملک در پیوند شاهیت آمده است در جهان…

ادامه مطلب

ای گسسته قلاده پروین

ای گسسته قلاده پروین زهره از بهر عقد بازوی تو به نعیم وجود پر کرده هفت کشور شکم به پهلوی تو نیست در نه خزانه…

ادامه مطلب

پناه اهل هنر پیشوای روی زمین

پناه اهل هنر پیشوای روی زمین توراست چرخ نکوخواه و بخت خیراندیش تویی که در حرم دولتت به نقل طباع موافقت دهد ایام گرگ را…

ادامه مطلب

خدایگان جهان شهریار دریا دل

خدایگان جهان شهریار دریا دل توراست دست گهر بخش و لفظ لؤلؤ پاش بر اسمان و زمین دست مطلق است تو را که از وظیفه…

ادامه مطلب

خورشید صدور عصر،صدرالدین

خورشید صدور عصر،صدرالدین بی لطف تو جان عدوی تن باشد واندر حرم حمایت حفظت دوران سپهر مؤتمن باشد ذات تو و چار صفّه ارکان عیسی…

ادامه مطلب

صاحب عادل نظام الملک ثانی مجد دین

صاحب عادل نظام الملک ثانی مجد دین ای حضیض بارگاهت اوج کیوان را مماس ذهن پاکت خاک حیرت کرده در چشم عقول حکم جزمت بند…

ادامه مطلب

ای به زیر هزار خر بنده

ای به زیر هزار خر بنده پشت خم کرده همچو خر پشته صد هنرمند را ز گرسنگی گوز گند و دروغ تو کشته ای ترش…

ادامه مطلب

ای خسروی که درگه قدر تو را سپهر

ای خسروی که درگه قدر تو را سپهر تا روز حشر مقصد اهل زمانه کرد غوغای فتنه دست به جایی که بر گشاد حزم تو…

ادامه مطلب

ایا شهی که گرفته ست زیر شهپر حفظ

ایا شهی که گرفته ست زیر شهپر حفظ همای دولتت از اوج ماه تا ماهی برید صیت تو در قطع ساحت عالم قبول می نکند…

ادامه مطلب

پناه ملت اسلام مجد دولت و دین

پناه ملت اسلام مجد دولت و دین دلت نهان جهان آشکار بشناسد ضمیر پاک تو آن صیرفی استادست که نقد هفت فلک را عیار بشناسد…

ادامه مطلب

خداوندا من آن جراح عمرم

خداوندا من آن جراح عمرم که دایم هفت عضوم ریش باشد ز من رادی و دینداری نیاید چو گیتی زُفت کافر کیش باشد توانگر تر…

ادامه مطلب

ز لفظ من که رساند به سمع خسرو شرق

ز لفظ من که رساند به سمع خسرو شرق که ای کمینه خطابت شهنشه غازی تویی که پای تو چون در رکاب عزم آید چو…

ادامه مطلب

صدر صدور مشرق و مغرب نظام دین

صدر صدور مشرق و مغرب نظام دین بر رقعه کمال تو شاهان پیاده اند چرخ بلند و همت عالیت گوییا هر دو به هم ز…

ادامه مطلب

ای بر سر ساکنان گردون

ای بر سر ساکنان گردون گسترده همای دولتت پر در پای جنیبت تو افتاد از حمله هیبت تو صرصر آمد به حمایت حسامت از دست[…

ادامه مطلب

ای خسروی که رایت جاه و جلال تو

ای خسروی که رایت جاه و جلال تو سر بر محیط عالم علوی فراشته ست گردون مظلّه ای ست که در عرصه وجود عصمت همیشه…

ادامه مطلب

ایا شهی که ز آثار نعل شبرنگت

ایا شهی که ز آثار نعل شبرنگت حسد برد به گه حمله صاحب شبدیز تویی که بر تن خصم تو دِرع داوودی ز رمح و…

ادامه مطلب

پناه ملت و داعی خلق نصرة دین

پناه ملت و داعی خلق نصرة دین تویی که هست ضمیر تو با قضا همراز کرم،حقیقی و ذاتی تو راست در عالم هرآنچه هست دگر…

ادامه مطلب

خداوندا درین مدت که من در خدمتت بودم

خداوندا درین مدت که من در خدمتت بودم نکردم هیچ تقصیری به خدمت تا توانستم چه مایه رنجها بردم که تا حالم بدانی تو کنون…

ادامه مطلب

زمانه داور کشور گشای نصرت دین

زمانه داور کشور گشای نصرت دین ایا ضمیر تو از راز روزگار آگاه تویی که همتت از فرط کبریا نکند مگر بچشم حقارت در آفتاب…

ادامه مطلب

صفی دین پس ازین زخمهای بی شفقت

صفی دین پس ازین زخمهای بی شفقت ز دست چرخ هنوزم نمی رسد ناله بجز شماتت و یأسم نداد وعده تو از آن سپس که…

ادامه مطلب

ای به شش ضرب از جهان در نرد جباری فِره

ای به شش ضرب از جهان در نرد جباری فِره تا ابد دوات روان بادا و حکمت بر نفاذ گر چه اقبال تو از راه…

ادامه مطلب

ای خسروی که از تف تیغ تو در نبرد

ای خسروی که از تف تیغ تو در نبرد جان عدو فتد چو دل شمع در گداز هرجا که می روی ظفر اندر رکاب توست…

ادامه مطلب

ای مثال تو را زمین و زمان

ای مثال تو را زمین و زمان کرده از راه امتثال مثول دولتت را فتور ناممکن حشمتت را زوال نامعقول گشته پیش تو رام و…

ادامه مطلب

پناه ملک جهان تاج بخش روی زمین

پناه ملک جهان تاج بخش روی زمین تویی که نعمت تو هست بر خلایق عام به داغ قهر تو منقاد گشت دیو و پری به…

ادامه مطلب

خدایگان کرام جهان رضی الدین

خدایگان کرام جهان رضی الدین تویی که همت تو هست با فلک همزاد زمانه چون تو کریمی به عهد ندید سپهر چون تو لطیفی به…

ادامه مطلب

سپهر فضل و جهان هنر رضی الدین

سپهر فضل و جهان هنر رضی الدین تویی که همت تو هست با فلک همزاد تو آنکسی که ببیند طلیعه حزمت کمین آتش موهوم در…

ادامه مطلب

عالی رضی دین تویی آن شمع دل که هست

عالی رضی دین تویی آن شمع دل که هست لفظ شکرفشان تو پیرایه صواب با شمع دولت تو بر افروخت روزگار درکام آرزو چو شکر…

ادامه مطلب

ای رسیده مواهب تو به من

ای رسیده مواهب تو به من همچو بوی شفا به بیماران گرچه در خورد همت تو نبود رد نکردم چو خویشتن داران پایه ابر برترست…

ادامه مطلب

ایا شهی که فلک را مهار در بینی

ایا شهی که فلک را مهار در بینی کشد وفاق تو همچون شتر نشیب و فراز خرد به رقص در آید ز شوق خدمت تو…

ادامه مطلب

پناه و قدوه شاهان عصر نصرت دین

پناه و قدوه شاهان عصر نصرت دین تویی که خاک درت کیمیای فرهنگ است به گرد موکب قدرت نمی رسد گردون که در میانه مسافت…

ادامه مطلب

خدایگان همه خسروان روی زمین

خدایگان همه خسروان روی زمین تویی که طبع لطیفت سراچه قدم است در اهتمام تو آسوده اند جمله جهان از ان جناب رفیع تو قبله…

ادامه مطلب

خدیو عرصه ملک و پناه دولت و دین

خدیو عرصه ملک و پناه دولت و دین که عقل محض سلیمان ثانیت خواند تویی که پنجه زور آزمای کین توزت به قهر جرم زمین…

ادامه مطلب

عماد دولت ودین صدر و پیشوای جهان

عماد دولت ودین صدر و پیشوای جهان تویی که بزم تو را ماه نو پیاله شود ز ابر دیده چو باران اشک بدخواهت به لب…

ادامه مطلب

ای دیده روزگار ز دیوان جود تو

ای دیده روزگار ز دیوان جود تو هر روزه وجه راتب روزی وحش و طیر نا رفته بر زبان تو قولی برون ز حق ناآمده…

ادامه مطلب

ایا شهی که گشاده ست چرخ پیروزه

ایا شهی که گشاده ست چرخ پیروزه در آستان تو درهای فتح و پیروزی دلی که آتش قهرت بسوخت تا به ابد نیایدش پس از…

ادامه مطلب

پناه و مقصد اهل هنر صفیّ الدّین

پناه و مقصد اهل هنر صفیّ الدّین تویی که همَّت تو سر بر آسمان سوده ست هر آن صفت که ز جیب فنا برآرد سر…

ادامه مطلب