قطعات – سوزنی سمرقندی
دهقان زاده
دهقان زاده مدح دهقان زاده طبع از زنگ بزداید مرا تا نگویم مدحت او، طبع نگشاید مرا تا نکوخواه ویم، دولت نکو خواهد مرا تا…
سالار بک که بخشش کف جواد تو
سالار بک که بخشش کف جواد تو کمتر فزونتر آمد از گنج شایگان تشریف یافتی و جمال از صفی دین و اشراف بر سر رمه…
شه امیر نژادی وزیر والا قدر
شه امیر نژادی وزیر والا قدر که چون تو نیست امیر و وزیر والائی ز عدل تو چو سمرقند هیچ شهر نبود چو عزم تو…
شهاب الدین مؤید
شهاب الدین مؤید شهاب دین موید که بر سپهر هنر بنور خاطری از آفتاب و از مه بیش بآفتاب و به مه آن کند طبیعت…
خواجه محمد بن محمد که بی بهار
خواجه محمد بن محمد که بی بهار خلق خوش تو گل شکفاند بماه دی بویاتر است خلق لطیفت بسی از آن کز آتش و گل…
سوگند ما
سوگند ما خسرو آل امیران ای امیران سخن در ثنا و مدح تو روشن دل و روشن ضمیر صدر دریا دل نظام الدین که باشد…
صدر دنیا و دین
صدر دنیا و دین صدر دنیا و دین که خاک درت اهل دیز است سرمه حدقه در عالیت را ملوک زنند بوسه بر آستانه و…
قاضی سدید
قاضی سدید محترم قاضی سدید ای خلق را رای و تدبیر صواب آموخته در میان کار بوده سالها هم دریده شغلها هم دوخته وام داری…
ای بنده
ای بنده ای بنده طول عمر تو خواهنده از خدا از بنده یک حدیثک موجز توان شنید فصل زررز است، بدینگاه دست گیر چندانکه نیمدانک…
مدیح تو
مدیح تو ای خاطرم از نور مدیح تو منور جز مدح تو در فکرت من نیست مصور از خلق تو هرگه بزبان آرم لفظی چون…
خروس
خروس یکی خروس، بمنقار دانه می آرد سپس بحوصله ماکیان می انبارد ببال مرغ دگر ماکیان همی پرد طلسم کرده و بی ابر برف میبارد
نظام الدین
نظام الدین نظام الدین شه والای میران ایا ذات تو از رحمت سرشته هوای مهر تو ایزد تعالی بدلهای خلایق بر نوشته ندانم یکتن از…
باغ
باغ آرامگه اهل حکم کردی این باغ ای باغ تو آرامگه اهل حکم به ارباب حکم مدح تو گویند در این باغ چندانکه بود نزد…
گویم نمردهام
گویم نمردهام ایزد چو مرده خواند مر آن را که مرد نیست من نیز خویشتن را مرده شمردهام از اعتقاد پاک وز ایمان پر خلل…
اگر به جود تو ای مجد دین نشد حاصل
اگر به جود تو ای مجد دین نشد حاصل به جد نمودن بیحد وجوه دستارم دو کهنه دارم حالی اگر نوم باید چو هردو کهنه…
مرغابی چیست
مرغابی چیست چیست مرغابی فراخته بال سر او را بدو جهت منقار بر دو منقار او نهاده برنج جرم ماهی دو هفته دایره وار تا…
خطیب بباع
خطیب بباع خطیب بباع ای منعمی که در عالم کسی ندانم کز نعمت تو محرومست خیال و سیرت و رسم و ره تو محمودست منزهی…
ناصر دین
ناصر دین ای ناصر دین سید اولاد پیمبر ای عالم جاه و شرف و دانش و تمییز از غایت جود و کرم و بر و…
چه حاجت است بدیک سیاه بستانرا
چه حاجت است بدیک سیاه بستانرا گرفت بابد دیوان من بدیک سیاه سیاه باد دل و روی و روزگار کسی که نیست مادح صدر و…
نور دین
نور دین نور دین نور عین مهر و وفا آفریده شده ز لطف خدا هر که از مهر و از وفا زاید زو نیاید بعمر…
رمضان آمد
رمضان آمد رمضان آمد و هر روزه گشائی بر بام بیکی دست نواله و دگر دست فقاع آتشی را که کند روزه همه روزه بلند…
سرای بهشت
سرای بهشت در خاک شایقی و نجیبی نگاه کرد شیخ اجل رشیدی و دید آن موافقی دنیا فرو گذاست برین ناموافقان بر موجب وفاق نجیبی…