پاسخ

پاسخ هیچ می دانی چرا چون موج در گریز از خویشتن پیوسته می کاهم ؟ زان که بر این پرده ی تاریک این خاموشی نزدیک…

ادامه مطلب

فصل پنجم

فصل پنجم وقتی که فصل پنجم این سال با آذرخش و تندر و طوفان و انفجار صاعقه سیلاب سرفراز آغاز شد باران استوایی بی رحم…

ادامه مطلب

آن مرغ فریاد و آتش

آن مرغ فریاد و آتش یک بال فریاد و یک بال آتش مرغی از این گونه سر تا سر شب بر گرد آن شهر پرواز…

ادامه مطلب

کبریت های صاعقه در شب

کبریت های صاعقه در شب کبریت های صاعقه پی در پی خاموش می شود شب همچنان شب است با این که یک بهار و دو…

ادامه مطلب

به یک تصویر

به یک تصویر دیدمت میان رشته های آهنین دست بسته در میان شحنه ها در نگاه خویشتن شطی از نجابت و پیام داشتی آه وقتی…

ادامه مطلب

صدای بال ققنوسان

صدای بال ققنوسان پس از چندین فراموشی و خاموشی صبور پیرم ای خنیاگر پارین و پیرارین چه وحشتناک خواهد بود آوازی که از چنگ تو…

ادامه مطلب

از بودن و سرودن

از بودن و سرودن صبح آمده ست برخیز بانگ خروس گوید وینخواب و خستگی را در شط شب رها کن مستان نیم شب را رندان…

ادامه مطلب

ضرورت

ضرورت می اید می اید مثل بهار از همه سو می اید دیوار یا سیم خاردار نمی داند می اید از پای و پویه باز…

ادامه مطلب

حلاج

حلاج در آینه دوباره نمایان شد با ابر گیسوانش در باد باز آن سرود سرخ اناالحق ورد زبان اوست تو در نماز عشق چه خواندی…

ادامه مطلب

گفت و گو

گفت و گو گفتم : این باغ ار گل سرخ بهاران بایدش ؟ گفت : صبری تا کران روزگاران بایدش تازیانه ی رعد و نیزه…

ادامه مطلب

پیغام

پیغام خوابت آشفته مباد خوش ترین هذیان ها خزه ی سبز لطیفی که در برکه ی آرامش تو می روید خوابت آشفته مباد آن سوی…

ادامه مطلب

مرثیه

مرثیه تبارنامه ی خونین این قبیله کجاست که بر کرانه شهیدی دگر بیفزایند ؟ کسی به کاهن این معبد شگفت نگفت بخور آتش و قربانیان…

ادامه مطلب

حتی نسیم را

حتی نسیم را شیپور شادمانی تاتار در سالگرد فتح فرصت نمی دهد تا بانگ تازیانه ی وحشت را در پهلوی شکسته ی آنان در آن…

ادامه مطلب

نگر آنجا چه می بینی

نگر آنجا چه می بینی به هنگامی که نور آذرخش آن بیشه را از سایه عریان کرد و باران خواب پر آب گیاهان را به…

ادامه مطلب

پیمانه ای دوباره

پیمانه ای دوباره اینجا نه شادی است نه غم نه عزا نه سرور دستارک سپیدش را در جویبار باد پلشتی می شوید دزدان رستگاری پاییز…

ادامه مطلب

کتیبه ای زیر خاکستر

کتیبه ای زیر خاکستر در بامداد رجعت تاتار دیوارهای پست نشابور تسلیم نیزه های بلند است در هر کرانه ای فواره های خون دیگر در…

ادامه مطلب

در آن سوی شب و روز

در آن سوی شب و روز همیشه دریا دریاست همیشه دریا طوفان دارد یگو !‌ برای چه خاموشی بگو : جوان بودند جوانه های برومند…

ادامه مطلب

خموشانه

خموشانه شهر خاموش من ! آن روح بهارانت کو ؟ شور و شیدایی انبوه هزارانت کو ؟ می خزد در رگِ هر برگ تو خوناب…

ادامه مطلب

دیدار

دیدار دیدی که باز هم صد گونه گشت و بازی ایام یک بیضه در کلاهش نشکست ؟ این معجزه ست سحر و فسون نیست چندین…

ادامه مطلب

دریا

دریا حسرت نبرم به خواب آن مرداب کآرام درون دشت شب خفته ست دریایم و نیست باکم ازطوفان دریا همه عمر خوابش آشفته ست محمد…

ادامه مطلب

دیباچه

دیباچه بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب که باغ ها همه بیدار و بارور گردند بخوان ‚ دوباره بخوان ‚ تا کبوتران سپید…

ادامه مطلب

زان سوی خواب مرداب

زان سوی خواب مرداب ای مرغ های طوفان ! پروازتان بلند ارامش گلوله ی سربی را درخون خویشتن این گونه عاشقانه پذیرفتند این گونه مهربان…

ادامه مطلب

پرسش

پرسش آنجا هزار ققنوس آتش گرفته است اما صدای بال زدن شان را در اوج اوج مردن اوج دوباره زادن نشنیده ام هرگز وقتی که…

ادامه مطلب

سفر به خیر

سفر به خیر -“به کجا چنین شتابان ؟” گوَن از نسیم پرسید . -” دلِ من گرفته زینجا ، هوس ِ سفر نداری ز غبار…

ادامه مطلب

ایا تو را پاسخی هست

ایا تو را پاسخی هست ابر است و باران و باران پایان خواب زمستانی باغ آغاز بیداری جویباران سالی چه دشوار سالی بر تو گذشت…

ادامه مطلب

سوک نامه

سوک نامه موج موج خزر از سوک سیه پوشان اند بیشه دلگیر و گیاهان همه خاموش اند بنگر آن جامه کبودان افق صبح دمان روح…

ادامه مطلب