آیینه از سرشکم، گرداب زنگ باشد
گویند عافیت نام، در این چمن گلی هست
یارب چه بوی دارد، آیا چه رنگ باشد؟
از عذر نیست هرگز دلگیر وعده ی او
کاهل همیشه خواهد همراه لنگ باشد
افلاک در سماعند از کینه جویی خلق
بر اهل فتنه عید است، روزی که جنگ باشد
جز هند و گلرخانش در هیچ کشوری نیست
آهو که خوابگاهش پشت پلنگ باشد
بت چیست ای برهمن، باری سجود خود کن
مهر نماز از خاک، بهتر ز سنگ باشد
عالم اگرچه تنگ است بر ما سلیم، اما
نقش دهان یار است، بگذار تنگ باشد
سلیم تهرانی