مرا تا سوز دل هر شب بلای تن نخواهد شد

مرا تا سوز دل هر شب بلای تن نخواهد شد
چو شمع این راز پنهانم تو را روشن نخواهد شد
به سعی غمزه و ابرو مکن تاراج ملک دل
که تدبیر چنین کاری به مکر و فن نخواهد شد
کسی کاو همچو ابراهیم ننهد پای در دعوی
به معنی آتش محنت بر او گلشن نخواهد شد
به اول تا نخواهد شد ز خود بیرون دل ریشم
حریم کعبهٔ کوی تواش مسکن نخواهد شد
همان بهتر که در بازی خیالی سر به تیغ او
که حکم قاطع است این دِین و از گردن نخواهد شد
خیالی بخارایی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *