دستور

دستور

هرگز گمان مدار مرا دور از خودت
اي گل! من از تواَم، منِ مجبور از خودت!

ديگر توان ندارم و ديگر نمي‌شود
قلبِ شكست‌خورده و ناجور از خودت

قلبی كه سالهاست جدايی كشيده و ـ
پايش دگر رسيده لب گور، از خودت

ديگر فرار كردنم از مرگ مشكل است
حالا كه دستخط شده دستور از خودت…

بر من بس است آن گُل بالابلند شهر
هان ای خدا! بهشت پر از حور از خودت!

سهراب سیرت

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *