ترک گفتم شهر خود را با دل و جان آمدم
ای نگارم یا بیا مترو و یا هم رستورانت
بهر دیدارت تو باور کن که گریان آمدم
من به دیدار تو می آیم ، مرا ویزا چه کار
من زمین خوردم و قاچاقی ز سیستان آمدم
در مسیر سبزه وار و مشهدم یاد تو بود
با طراوت، شاد و مست و هم غزلخوان آمدم
رحم کن بر این غریب و لطف کن ای مهربان
چون خراب و خسته و زار و پریشان آمدم
طلحه مهاجر