آن که شمشیر ستم بر سر ما آخته است

آن که شمشیر ستم بر سر ما آخته است
خود گمان کرده که برده است ولی باخته است

های مهین بنگر پور تو در پهنهء رزم
پیش سوفار ستم سینه سپر ساخته است

هر که پروردهء دامان گهر پرور تست
زیر ایوان فلک غیر تو نشناخته است

دل گُردان تو و قامت بالندهء شان
چه بر افروخته است و چه بر افراخته است

گرچه سر حلقه و سرهنگ کمانداران است
تیغ البرز به پیشتت سپر انداخته است

کوه تو، وادی تو، درهء تو، بیشهء تو
در سراپای جهان ولوله انداخته است

روی او در صف مردان جهان گلگون باد!
هرکه بگذشت ز خویش و به تو پرداخته است

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *