گشته ام بیزار از بیداد و از این کل مکل

گشته ام بیزار از بیداد و از این کل مکل
از جفنگ این ستمکاران دزد و بد عمل
مردمان ساده ای ما را به وحشت برده اند
رمه ای مالِِ که گرگی چند گیرد در قمل
کی به تمثیل و عروسک بازی گردد زندگی
سگ به غریدن کجا با شیر میگردد بدل
آتش فقر است هر جای تماشا میکنی
میفشارد حلقومِ بیچارگان و کم بغل
حرف اهل خبره هرگز در خور تأیید نیست
فیلسوف عصر اینجا باشدی بای چتل
بس هوا مسموم وآب ما به زهر آلوده است
کام ما شیرین نمیگردد به قیماق و عسل
زیور انسانیت شد زیر پای حرص و آز
کینه جوی ها بوُد در دل به مانند جمل
غمگسار نیست اینجا تا کند پروای ما
مرغ آزادی فتاده در قفس خار و کسل
محمود از باد حوادث خم نگردد قامتت
عمر تا باقیست در دنیا نمی آید اجل

سه شنبه ۱۰ سرطان ۱۳۹۳ هجیر آفتابی
که برابر می شود به اول جولای ۲۰۱۴ میلادی
سرودم
احمد محمود امپراطور

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *