ماه دو هفته می درد پردهء شام تا را
جلوهء دلکش قدش، جوش و طراوت خدش
می کشد از چمن برون سرو گل وبهار را
عشق زند به بیستون تیشه به فرق کوهکن
لاله به خون گرفته است این همه کوهسار را
ساقی نو نهال من رحم نما به حال من
یک دو پیاله می بده عاشق بیقرار را
چون زیکی دو ساتگین رفع کسالتم نشد
به که چو توبه بشکنم، این سر پرخمار را
ذوق وصال او ضیا مایهء هستی من است
بر دو جهان نمی دهم لذت انتظار را