زیارت پر شد از شور و هیاهوی مجاورها
مشخص نیست؛ اما هر نفر یک حاجتی دارد
علی تنهای تنها مانده در بین مسافرها
یکی پول و طلا خواهد، یکی صلح و صفا خواهد
یکی از کدخدا نالد؛ یکی از دست تاجرها
علی شاه ولایت هم به علم غیب میداند
به یک لبخند محتاجاند این آزردهخاطرها
امور ملک و ملت نابسامان است و آشفته
و کاری بر نمیآید ز دست این مشاورها
گرسنه در پی نان است و نان از شعر واجبتر
غزلها را به فرق خویش میکوبند شاعرها
یحیا جواهری