آنکس که تو جوییش به بازار، همین جاست
در شهر به جز شایعه حرف دگری نیست
ساز و صنم و قصه و اخبار همین جاست
شمس است که در «قونیه» با ماه نشسته
حافظ غزل آورده و عطار همین جاست
ای ماه برو چشم به راه تو کسی نیست
نوری که بتابد به شب تار همین جاست
با اینهمه پل، من به کجا تو به کجاها
از دست که نالیم که دیوار همین جاست
ما را نگذارد که به هم عشق بورزیم
ابلیس پدرسوخته انگار همین جاست
یحیا جواهری