شراب تلخ گوارا ز نوش نوش من است
شراب من چه عجب خشت اگر ز خم برداشت
که سقف میکده ها را خطر ز جوش من است
مشو ز بلبل آتش نوای من غافل
که جوش خون گل و لاله از خروش من است
به خون چو لاله کشد صد هزار پرده گوش
ترانه ای که نهان در لب خموش من است
به آه سرد بود زندگی مرا چون صبح
اگر به خواب روم این علم به دوش من است
ازان گلی که ازین باغ بیخبر چیدم
هنوز نوحه مرغ چمن به گوش من است
ز گوشه گیری خال لب تو معلوم است
که آن بلای سیه در کمین هوش من است
هزار ناله بی پرده در جگر دارم
ترحم است بر آن کس که پرده پوش من است
اگر چه هست گران، ظرفهای پر صائب
سبو ز می چو تهی شد گران به دوش من است